۶۶۷۹.الإصابةـ به نقل از مرزبانى ـ: چون خبر كشتن عثمان به كوفيان رسيد ، هاشم به ابوموسى اشعرى [ والى كوفه ]گفت : ابوموسى! بيا و با بهترينِ اين امّت ، على عليه السلام بيعت كن .
گفت : شتاب مكن .
پس هاشم ، يك دستش را روى دست ديگرش نهاد و گفت : اين [ دست] براى على و اين [ دست] براى خودم و با على عليه السلام بيعت كردم . و سرود :
با على بيعت مى كنم و به كسى اهمّيتى نمى دهم
و از حاكم اشعرى نمى هراسم .
با او بيعت مى كنم و مى دانم كه خشنود مى سازم
با اين كار ، خدا و پيامبرش را .
۶۶۸۰.امام على عليه السلام :قصد داشتم هاشم بن عُتبه را بر مصر بگمارم و اگر او را به آن جا گمارده بودم ، ميدان را بر ايشان (معاويه و عمرو بن عاص) باز نمى نهاد و به ايشان فرصت نمى داد ، بى آن كه بخواهم محمّد [ بن ابى بكر ]را نكوهش كنم كه او محبوب و دستْ پرورده من بود .
۶۶۸۱.امام على عليه السلام :خداوند ، محمّد [ بن ابى بكر ]را رحمت كند ؛ جوانى نورس بود !
هان! به خدا سوگند ، قصد كرده بودم كه هاشم بن عتبة بن ابى وقّاص مِرقال را بر مصر بگمارم . به خدا سوگند ، اگر او حكومت آن جا را به دست مى گرفت ، ميدان را براى عمرو عاص و ياورانش باز نمى گذاشت و كشته نمى شد ، مگر آن كه شمشيرش در دستش بود .
۶۶۸۲.وقعة صِفّينـ به نقل از عبد الرحمان بن عبيد بن ابى كنود ـ: چون على عليه السلام خواست به سوى شاميان حركت كند ، كسانى از مهاجران و انصار را كه با او بودند ، فرا خواند و پس از حمد و ثناى الهى فرمود : «امّا بعد ؛ شما فرخنده رأى و خردمند و حقگوييد و كار و فرمانتان مبارك است . ما آهنگ عزيمت به سوى دشمن خود و شما را داريم . نظر خود را به ما بگوييد» .
هاشم بن عتبة بن ابى وقّاص برخاست و خدا را ـ آن چنان كه شايسته اوست ـ ستود و سپس گفت : امّا بعد ؛ اى امير مؤمنان! من از اين قوم به خوبى آگاهم . اينان با تو و پيروانت دشمن اند و با كسى كه محصول دنيا را مى جويد ، دوست اند .
آنان در پيكار و جنگ با تو ، از هيچ كوششى فروگذار نمى كنند و اين [ مخالفت ]به جهت بخل در نگه داشتن دنيا و براى حفظ آن چيزى از دنياست كه در دست دارند و جز آن ، هدف ديگرى ندارند و تنها دستاويزشان براى فريب نادانان ، خونخواهى عثمان است .
دروغ مى گويند و به خونخواهى عثمان برنخاسته اند ؛ بلكه دنيا را مى جويند . ما را به سوى ايشان حركت بده . پس اگر به حق ، پاسخ مثبت دادند ، ديگر پس از حق ، گم راهى اى باقى نخواهد ماند ، و اگر جز دو دستگى را نمى خواهند ـ كه همين گمان هم به آنها مى رود ـ [ لشكركشى به سوى آنها موجّه خواهد بود] .
به خدا سوگند ، نمى بينم كه آنان بيعت كنند ؛ زيرا كسى در ميان آنان است كه اگر از نيكى ها باز دارد ، اطاعت مى شود و اگر [به نيكى] فرمان دهد ، سخنش را نمى شنوند .