۶۳۵۹.تاريخ دمشقـ به نقل از عبد اللّه بن مبارك ـ: به احنف بن قيس گفته شد : به خاطر چه قومت تو را سرورى بخشيدند؟ گفت : [ به خاطر اين كه] اگر مردم حتى بر آب هم عيب مى نهادند ، آن را نمى آشاميدم .
۶۳۶۰.الجَمَلـ در يادكرد جنگ جمل ـ: احنف بن قيس ، پيكى به سوى على عليه السلام فرستاد تا به او بگويد : «من در ميان قومم (بنى سعد) بر اطاعت تو باقى ام . اگر بخواهى با دويست نفر از خاندانم به كمك تو بيايم ، مى آيم و اگر بخواهى ، چهار هزار شمشير بنى سعد را از [ جنگ با] تو باز مى دارم» .
امير مؤمنان به سوى او فرستاد كه : «[ در ميان قومت] بمان و باز دار» .
پس احنف ، قوم خود را گِرد آورد و گفت : «اى بنى سعد! خود را از افتادن در اين فتنه باز داريد و در خانه هايتان بنشينيد . پس اگر بصريان چيره شوند ، آنان برادران شمايند و با شما كارى ندارند و اگر على پيروز شد ، سلامت مى مانيد» .
پس دست نگه داشتند و وارد جنگ نشدند .