107
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج12

۵۸۴۱.امام على عليه السلام :اى ابن عبّاس! هر گاه پادشاهىِ بنى اميّه پايان يابد ، اوّلين كسانى كه از بنى هاشم به حكومت خواهند رسيد ، فرزندان تواَند و آنان ، كارهايى انجام خواهندداد .

۵۸۴۲.الفتنـ به نقل از ابن عبّاس ـ: به على بن ابى طالب عليه السلام گفتم : دولت ما كِى خواهد بود ،اى ابو الحسن؟
فرمود : «هر گاه جوانان خراسان را ديدى ، گناه آن را شما نصيب مى بريد و خوبى آن را ما به دست خواهيم آورد».

۵۸۴۳.امام على عليه السلامـ در خطبه اش ـ: واى بر اين امّت از مردانشان! از شجره نفرين شده اى كه خداوندتان آن را ياد كرده است . آغاز آنان ، سرسبزى و پايان آن ، نابودى است .
پس از آنان ، سرپرستى امّت محمّد صلى الله عليه و آله را مردانى به دست مى گيرند كه اوّلى شان مهربان ترينشان ، دومى شان ، بى رحم ترينشان، پنجمى شان،سرِحال ترينشان، هفتمى شان، داناترينشان، دهمى شان،كافرترينشان ـ كه او را نزديك ترين فرد به او خواهد كشت ـ ، پانزدهمى شان ، بسيار گرفتار وكم ثروت، و شانزدهمى شان، پيمان نگه دارترين و صله رَحِم كننده ترينشان است .
هجدهمى شان را پس از آن كه با سپاهش به گذشت رفتار كرد ، پاهايش را درخونش غلتان مى بينم . سه تن از پسرانش به حكومت مى رسند كه رفتارشان رفتارگم راهى است .
بيست و دومى شان ، كهن سال فرتوتى است كه سال هاى حكومتش طولانى وروزگارش همگام شهروندان خواهد بود.
بيست و ششمى شان ، ۱ زمام حكومت از دستش مانند چارپاى رميده ، به دَرمى رَود و حماقت و روده درازى اش ۲ به زوال حكومتش كمك مى كند . گويى ازهم اكنون ، كشته او را بر روى پل زَوراء مى بينم . «اين است سزاى آنچه از پيش انجام داده بوده اى ؛ و خداوند به بندگان ، ستم نمى كند» .

1.در حاشيه المناقب ، ابن شهر آشوب (ج ۲ ص ۲۷۶) ، خلاصه آنچه علّامه مجلسى آورده ، چنين است: نخستينِ عبّاسيان، سفّاح بود كه مهربان ترين شان بود ؛ دومى شان منصور بود كه خونريزترينِ آنان بود، يعنى با خدعه و نيرنگ، بسيارى را كُشت . پنجمين آنان، رشيد بود كه بزرگ آنان است؛ چون حكومت عبّاسيان به او استوار گشت . هفتمين آنان، مأمون بود كه عالم ترين شان بود . دهمين شان ، متوكّل بود كه به خاطر دشمنى [ با اهل بيت عليهم السلام ] و كشتن نزديك ترين يارانش كافرترينشان بود . پانزدهمين آنان، معتمد بود كه گرفتارى هايش به خاطر درگيرى هاى فراوانش با زنگيان بود . شانزدهمين آنان ، معتضد بود كه پس از ديدن امير مؤمنان در خواب ، روزگارش را در صله دادن بر علويان گذراند. هجدهمين

2.آنان، مقتدر بود و مونس خادم ، عليه او خروج كرد و جنگيد و در بغداد، در جنگ كشته شد . پس از او سه تن از فرزندانش با لقب هاى «راضى» ، «متّقى» و «مطيع» خليفه شدند. بيست و دومين نفر آنان، مكتفى باللّه بود، ولى از آن جايى كه دوره خلافت وى كوتاه بود، مرحوم علّامه مجلسى، احتمال اشتباه ناسخ و يا اشتباه راوى را داده و بيست و دوم را قادر باللّه و يا قائم بأمر اللّه دانسته است كه اوّلى ۸۶ سال عمر كرد و زمان حكومتش ۴۱ سال بود و دومى ۷۶ سال عمر كرد و مدت خلافتش ۴۴ سال بود. و گفته كه ظاهرا بيست و ششمين فرد آنان ، معتصم بود، در حالى كه معتصم ، سى و هفتمين پادشاه از بين آنان بود و منظور اين است كه اينان، بزرگان اين طايفه هستند و يا در طبقه بزرگانِ از اولاد عبّاس اند (براى اطّلاع بيشتر ، ر . ك : بحار الأنوار : ج ۴۱ ص ۳۲۳) .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج12
106

۵۸۴۱.الإمام عليّ عليه السلام :يَابنَ عَبّاسٍ ، إنَّ مُلكَ بَني اُمَيَّةَ إذا زالَ فَأَوَّلُ ما يَملِكُ مِن بَني هاشِمٍ وُلْدُكَ ، فَيَفعَلونَ الأَفاعيلَ . ۱

۵۸۴۲.الفتن عن ابن عبّاس :قُلتُ لِعَلِيٍّ بنِ أبي طالِبٍ رضى الله عنه : مَتى دَولَتُنا يا أبا حَسَنٍ ؟
قالَ : إذا رَأَيتَ فِتيانَ أهلِ خُراسانَ أصَبتُم أنتُم إثمَها ، وأصَبنا نَحنُ بِرَّها . ۲

۵۸۴۳.الإمام عليّ عليه السلامـ في خُطبَتِهِ ـ: وَيلُ هذِهِ الاُمُّةِ مِن رِجالِهِمُ ؛ الشَّجَرَةِ المَلعونَةِ الَّتي ذَكَرَها رَبُّكُم تَعالى ! أوَّلُهُم خَضراءُ ، وآخِرُهُم هَزماءُ ، ثُمَّ يَلي بَعدَهُم أمرَ اُمَّةِ مُحَمَّدٍ رِجالٌ ، أوَّلُهُم أرأَفُهُم ، وثانيهِم أفتَكُهُم ، وخامِسُهُم كَبشُهُم ، وسابِعُهُم أعلَمُهُم ، وعاشِرُهُم أكفَرُهُم ، يَقتُلُهُ أخَصُّهُم بِهِ ، وخامِسُ عَشَرِهِم كَثيرُ العَناءِ قَليلُ الغَناءِ ، سادِسُ عَشَرِهِم أقضاهُم لِلذِّمَمِ وأوصَلُهُم لِلرَّحِمِ ، كَأَ نّي أرى ثامِنَ عَشَرِهِم تَفحَصُ رِجلاهُ في دَمِهِ بَعدَ أن يَأخُذَ جُندُهُ بِكَظَمِهِ ۳ ، مِن وُلدِهِ ثَلاثَةُ رِجالٍ سيرَتُهُم سيرَةُ الضُّلّالِ ، وَالثّاني وَالعِشرونَ مِنهُمُ الشَّيخُ الهَرمُ ، تَطولُ أعوامُهُ ، وتُوافِقُ الرَّعِيَّةَ أيّامُهُ ، والسّادِسُ وَالعِشرونَ ۴ مِنهُم يَشرُدُ ۵ المُلكُ مِنهُ شُرودَ المُنفَتقِ ، ويَعضُدُهُ الهَزرَةُ ۶ المُتَفَيهِقُ ۷ ،لَكَأَ نّي أراهُ عَلى جِسرِ الزَّوراءِ قَتيلاً « ذَ لِكَ بِمَا قَدَّمَتْ يَدَاكَ وَ أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَـلَّـمٍ لِّلْعَبِيدِ»۸ . ۹

1.الفضائل لابن شاذان : ص ۱۲۰ ، كتاب سليم بن قيس : ج ۲ ص ۹۱۶ ح ۶۶ .

2.الفتن : ج ۱ ص ۲۰۱ ح ۵۴۷ .

3.الكَظَم : مخرَج النَّفَس ، يقال : أخَذتُ بكَظَمِهِ ؛ أي بمخرَج نَفَسِه (لسان العرب : ج ۱۲ ص ۵۲۰ «كظم») .

4.في هامش المناقب لابن شهر آشوب : ج ۲ ص ۲۷۶ ، ملخّص ما ذكره العلّامة المجلسي قدس سره : إنّ بني العبّاس أوّلهم : السفّاح ؛ وهو أرأفهم ، وثانيهم : المنصور؛ وهو أفتكهم أي أكثرهم قتلاً للناس خدعةً ومكرا ، وخامسهم : الرشيد؛ وهو كبشهم حيث استقرّ ملكه ، وسابعهم : المأمون ؛ وهو أعلمهم ، وعاشرهم : المتوكّل؛ وهو أكفرهم لشدّة نصبه وقَتله أخصّ غلمانه ، وخامس عشرهم : المعتمد ؛ وكثرة عنائه كان من جهة اشتغاله في أكثر أيّامه بمحاربة صاحب الزنج ، وسادس عشرهم : المعتضد ؛ قضى عهده في صِلة العلويّين بعدما رأى في منامه أمير المؤمنين عليه السلام ، وثامن عشرهم : المقتدر ؛ خرج عليه مونس الخادم وحاربه وقتل في المعركة ببغداد، ثمّ استولى الخلافة ثلاثة من ولده : الراضي ، والمتّقي ، والمطيع . ف

5.وأمّا الثاني والعشرون منهم : فهو المكتفي باللّه ، لكن لمّا كان أيّام ملكه قليلة احتمل العلّامة المجلسي الخطأ للناسخ أو السهو للراوي ، وكون المذكور إمّا القادر باللّه أو القائم بأمر اللّه ، والأوّل عمّر ستّا وثمانين سنة ، ومدّة خلافته إحدى وأربعون ، والثاني عمّر ستّا وسبعين سنة ، ومدّة خلافته أربع وأربعون ، واستظهر كون السادس والعشرين : المستعصم ، مع كونه السابع والثلاثين من ملوكهم ، ووجه المراد بأ نّهم بهذه العدّة من عظمائهم أو في هذه الطبقات من أولاد العبّاس (راجع تمام الكلام في بحار الأنوار : ج ۴۱ ص ۳۲۳) .

6.رجلٌ هِزْر : مغبون أحمق يطمع به (لسان العرب : ج ۵ ص ۲۶۳ «هزر») .

7.المُتفيهق : الذي يتوسّع في كلامه ويفهق به فمه (لسان العرب : ج ۱۰ ص ۳۱۴ «فهق») .

8.الحجّ : ۱۰ .

9.المناقب لابن شهر آشوب : ج ۲ ص ۲۷۶ ، بحار الأنوار : ج ۴۱ ص ۳۲۲ ح ۴۵ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج12
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: سلطانی، محمدعلی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 73307
صفحه از 591
پرینت  ارسال به