۵۸۴۱.امام على عليه السلام :اى ابن عبّاس! هر گاه پادشاهىِ بنى اميّه پايان يابد ، اوّلين كسانى كه از بنى هاشم به حكومت خواهند رسيد ، فرزندان تواَند و آنان ، كارهايى انجام خواهندداد .
۵۸۴۲.الفتنـ به نقل از ابن عبّاس ـ: به على بن ابى طالب عليه السلام گفتم : دولت ما كِى خواهد بود ،اى ابو الحسن؟
فرمود : «هر گاه جوانان خراسان را ديدى ، گناه آن را شما نصيب مى بريد و خوبى آن را ما به دست خواهيم آورد».
۵۸۴۳.امام على عليه السلامـ در خطبه اش ـ: واى بر اين امّت از مردانشان! از شجره نفرين شده اى كه خداوندتان آن را ياد كرده است . آغاز آنان ، سرسبزى و پايان آن ، نابودى است .
پس از آنان ، سرپرستى امّت محمّد صلى الله عليه و آله را مردانى به دست مى گيرند كه اوّلى شان مهربان ترينشان ، دومى شان ، بى رحم ترينشان، پنجمى شان،سرِحال ترينشان، هفتمى شان، داناترينشان، دهمى شان،كافرترينشان ـ كه او را نزديك ترين فرد به او خواهد كشت ـ ، پانزدهمى شان ، بسيار گرفتار وكم ثروت، و شانزدهمى شان، پيمان نگه دارترين و صله رَحِم كننده ترينشان است .
هجدهمى شان را پس از آن كه با سپاهش به گذشت رفتار كرد ، پاهايش را درخونش غلتان مى بينم . سه تن از پسرانش به حكومت مى رسند كه رفتارشان رفتارگم راهى است .
بيست و دومى شان ، كهن سال فرتوتى است كه سال هاى حكومتش طولانى وروزگارش همگام شهروندان خواهد بود.
بيست و ششمى شان ، ۱ زمام حكومت از دستش مانند چارپاى رميده ، به دَرمى رَود و حماقت و روده درازى اش ۲ به زوال حكومتش كمك مى كند . گويى ازهم اكنون ، كشته او را بر روى پل زَوراء مى بينم . «اين است سزاى آنچه از پيش انجام داده بوده اى ؛ و خداوند به بندگان ، ستم نمى كند» .
1.در حاشيه المناقب ، ابن شهر آشوب (ج ۲ ص ۲۷۶) ، خلاصه آنچه علّامه مجلسى آورده ، چنين است: نخستينِ عبّاسيان، سفّاح بود كه مهربان ترين شان بود ؛ دومى شان منصور بود كه خونريزترينِ آنان بود، يعنى با خدعه و نيرنگ، بسيارى را كُشت . پنجمين آنان، رشيد بود كه بزرگ آنان است؛ چون حكومت عبّاسيان به او استوار گشت . هفتمين آنان، مأمون بود كه عالم ترين شان بود . دهمين شان ، متوكّل بود كه به خاطر دشمنى [ با اهل بيت عليهم السلام ] و كشتن نزديك ترين يارانش كافرترينشان بود . پانزدهمين آنان، معتمد بود كه گرفتارى هايش به خاطر درگيرى هاى فراوانش با زنگيان بود . شانزدهمين آنان ، معتضد بود كه پس از ديدن امير مؤمنان در خواب ، روزگارش را در صله دادن بر علويان گذراند. هجدهمين
2.آنان، مقتدر بود و مونس خادم ، عليه او خروج كرد و جنگيد و در بغداد، در جنگ كشته شد . پس از او سه تن از فرزندانش با لقب هاى «راضى» ، «متّقى» و «مطيع» خليفه شدند.
بيست و دومين نفر آنان، مكتفى باللّه بود، ولى از آن جايى كه دوره خلافت وى كوتاه بود، مرحوم علّامه مجلسى، احتمال اشتباه ناسخ و يا اشتباه راوى را داده و بيست و دوم را قادر باللّه و يا قائم بأمر اللّه دانسته است كه اوّلى ۸۶ سال عمر كرد و زمان حكومتش ۴۱ سال بود و دومى ۷۶ سال عمر كرد و مدت خلافتش ۴۴ سال بود. و گفته كه ظاهرا بيست و ششمين فرد آنان ، معتصم بود، در حالى كه معتصم ، سى و هفتمين پادشاه از بين آنان بود و منظور اين است كه اينان، بزرگان اين طايفه هستند و يا در طبقه بزرگانِ از اولاد عبّاس اند (براى اطّلاع بيشتر ، ر . ك : بحار الأنوار : ج ۴۱ ص ۳۲۳) .