كشته شدن ميثم ، ده روز پيش از آمدن حسين عليه السلام به كوفه بود .
* * *
ابراهيم گفت : ابراهيم بن عبّاس نهدى به من گفت كه : مبارك بَجَلى ، از ابو بكر بن عيّاشْ روايت كرده است كه او گفت : مُجالد ، از شَعبى ، از زياد بن نَضْر حارثى نقل كرد كه وى گفت : من پيش زياد بودم كه رُشَيد هَجَرى را آوردند و وى از دوستان خاصّ على عليه السلام بود .
زياد به وى گفت : دوست تو ، درباره آنچه ما بر سرت مى آوريم ، به تو چه گفته است؟ [ رشيد ]گفت : دستان و پاهاى مرا قطع مى كنيد و مرا به دار مى آويزيد .
زياد گفت : من گفته او را دروغ خواهم ساخت ؛ او را رهايش كنيد.
هنگامى كه رشيد مى خواست خارج شود ، زياد گفت : برش گردانيد . هيچ چيزى را از آنچه دوستت درباره ات گفته است ، مناسب تر نمى دانم ؛ چون تو هر چه بمانى ، به ما بدى مى كنى . دست ها و پاهايش را ببُريد .
دست و پايش را قطع كردند و او همچنان سخن مى گفت . [ زياد] گفت : او را به گردن ، به دار آويزيد .
رشيد گفت : يك مورد مانده است كه هنوز درباره من انجام نداده ايد.
زياد گفت : زبانش را ببُريد .
هنگامى كه مى خواستند زبانش را ببرند ، گفت : رهايم كنيد تا يك كلمه بگويم . وقتى رهايش كردند ، گفت : سوگند به خدا ، اين ، تصديق خبر امير مؤمنان است ؛ او به من از قطع شدن زبانم خبر داد .
زبان او را قطع كردند و وى را به دار كشيدند .
* * *
ابو داوود طيالسى ، از سليمان بن رُزَيق ، از عبد العزيز بن صُهَيب روايت كرده است كه او گفت : ابو عاليه به من حديث كرد و گفت : مزرع (يار على بن ابى