۵۹۶۶.المناقب ، ابن مغازلىـ به نقل از ابو هُرَيره ـ: پيامبر خدا نماز صبح را گزارد و فرمود : «آيا از آنچه جبرئيل بر من نازل كرده است ، آگاهيد؟».
گفتيم : خداوند ، آگاه است .
فرمود : «جبرئيل ، نزد من آمد و گفت : اى محمّد! به درستى كه خداوند ، نهالى را در بهشت كاشته است كه يك سوم آن از ياقوت قرمز ، يك سوم آن از زِبَرجَد سبز ، و يك سوم ديگرش از مرواريد درخشان است و بر بلنداى آن ، سايبان هايى قرار داده و در بين آنها اتاق هايى و براى هر اتاقى ، درختى كه ميوه آن ، حور العين است و [ نيز ]چشمه سَلسَبيل را بر آن جارى ساخته است » .
در اين جا پيامبر صلى الله عليه و آله سكوت كرد . مردى برخاست و گفت : اى پيامبر خدا! اين نهال از آنِ كيست؟
فرمود : «هر كس كه دوست دارد به اين نهالْ دست يابد ، بايد به مِهر على بن ابى طالب ، چنگ زند» .
۵۹۶۷.المناقب ، ابن شهر آشوبـ به نقل از عبد اللّه بن موسى ـ: دو مرد كه بر سر مسئله امامت با يكديگر مشاجره مى كردند ، به ميانجيگرى شريك بن عبد اللّه ، راضى شدند و نزد وى آمدند .
شريك گفت : اعمش به نقل از شقيق ، از سلمه ، از حُذيفة بن يمان برايم روايت كرده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «به درستى كه خداوند عز و جل براى على نهالى از بهشت آفريده است . هر كس به او چنگ زند ، از اهل بهشت است» .
آن مرد ، اين حديث را اغراق آميز شمرد و گفت : ما اين حديث را نشنيده ايم . پيش ابن درّاج مى رويم .
پيش ابن درّاج رفتند و ماجرا را گفتند . وى گفت : آيا از اين موضوع در شگفتيد؟ اعمش به نقل از ابو هارون عبدى ، از ابو سعيد خُدْرى برايم نقل كرده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «به درستى كه خداوند ، نهالى از نورْ خلق كرده است و آن را به ژرفاى بارگاهش متّصل نموده است كه هيچ كس را به آن دسترس نيست ، مگر على و دوستدار او از بين پيروانش» .
آن مرد گفت : اين هم مثل آن حديث است . به نزد وُكَيع مى رويم .
نزد وكيع رفتند و او را از اين ماجرا خبر دادند . وكيع گفت : آيا از اين ماجرا در شگفتيد؟ اعمش به نقل از ابو صالح ، از ابو سعيد خُدْرى به من خبر داده است كه پيامبر خدا فرمود : «به درستى كه دسترسى به ستون هاى عرش ، ممكن نيست ، مگر براى على و دوستدار او از بين پيروانش» .
آن گاه ، آن مرد به ولايت على عليه السلام اعتراف كرد .