۵۹۹۱.امام على عليه السلام :نيك و بد ، در دوست داشتن دو فرزند فاطمه عليهاالسلام مشترك اند ؛ ولى خدا اِبا دارد كه مرا جز مؤمن ، دوست بدارد .
۵۹۹۲.امام على عليه السلام :به درستى كه نيك و بد ، در دوست داشتن دو فرزند فاطمه عليهاالسلاممشترك اند ؛ امّا براى من ، چنين نوشته شده كه هر مؤمنى ، مرا دوست مى دارد و هر منافقى ، مرا دشمن مى دارد .
۵۹۹۳.امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا در ميان گروهى از يارانش نشسته بود كه ناگهانْ هراسان برخاست و به پيشواز جنازه اى ـ كه چهار نفر از مردان حَبَشى آن را حمل مى كردند ـ رفت و فرمود : «آن را زمين بگذاريد» .
سپس روى جنازه را باز كرد و فرمود : «كدام يك از شما اين مرد را مى شناسد؟» .
على بن ابى طالب عليه السلام گفت : من ، اى پيامبر خدا! اين ، برده بنى رياح است كه هيچ گاه به ديدار من نمى آمد ، مگر آن كه مى گفت : به خدا سوگند ، تو را دوست دارم .
پيامبر خدا فرمود : «شهادت مى دهم كه جز مؤمن ، تو را دوست نمى دارد و جز كافر ، تو را دشمن نمى دارد» .
۵۹۹۴.پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهـ خطاب به على عليه السلام ـ: به درستى كه خداوند از مؤمنان درباره دوست داشتن تو و از منافقان بر سرِ دشمن داشتن تو پيمان گرفته است . چنانچه بر بينى مؤمن بزنى تا تو را دشمن بدارد ، تو را دشمن نمى دارد ؛ و چنانچه دينارها به منافق بدهى تا تو را دوست بدارد ، دوستت نمى دارد .
اى على! جز مؤمن ، تو را دوست نمى دارد و جز منافق ، تو را دشمن نمى دارد .
۵۹۹۵.امام على عليه السلام :چنانچه با اين شمشيرم بر بينى مؤمن بزنم تا مرا دشمن بدارد ، هرگز با من دشمنى نمى ورزد و چنانچه تمام دنيا را بر منافقْ نثار كنم تا مرا دوست بدارد ، هرگز مرا دوست نخواهد داشت .
اين بدان جهت است كه مقدّر شده و بر زبان پيامبر اُمّى جارى گشته است كه گفت : «اى على! هيچ مؤمنى ، تو را دشمن نمى دارد و هيچ منافقى ، تو را دوست نمى دارد» .