۶۰۱۰.پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهـ زمانى كه هيئتى از اهل طائف به نزد ايشان آمدند ـ: «اى اهل طائف! به خدا سوگند ، يا نماز به پا مى داريد و زكات مى پردازيد ، يا شخصى همانند خودم را به سويتان گسيل مى دارم ـ كه او خدا و پيامبرش را دوست دارد و خدا و پيامبرش نيز او را دوست دارند ـ تا با شمشير ، به حسابتان برسد» .
ياران پيامبر خدا سر بركشيدند [ تا بنگرند كه اين فرد ، چه كسى است] . پيامبر خدا دست على عليه السلام را گرفت و بلند كرد و فرمود : «آن شخص ، اين است» .
ابو بكر و عمر گفتند : تاكنون كسى را در اين مرتبه از فضل (برترى) نديده ايم .
۶۰۱۱.تاريخ بغدادـ به نقل از عبد اللّه بن عبّاس ـ: من و پدرم عبّاس بن عبد المطّلب ، نزد پيامبر خدا نشسته بوديم كه على بن ابى طالب عليه السلام وارد شد و سلام كرد .
پيامبر خدا ، جواب سلام او را داد و از آمدنش خوش حال شد و به سوى او رفت و وى را در آغوش كشيد و ميان چشمانش را بوسيد و وى را در سمت راست خود نشاند .
عبّاس پرسيد : اى پيامبر خدا! آيا اين مرد را دوست دارى؟
پيامبر صلى الله عليه و آله پاسخ داد : «اى عموى پيامبر خدا! به خدا سوگند كه خداوند ، او را بيشتر از من دوست دارد . خداوند ، خاندان هر پيامبر را در پشت آن پيامبر نهاده است و خاندان مرا در پشت اين مرد نهاده است» .
۶۰۱۲.المَحاسن و المساوئـ به نقل از ابن عبّاس ـ: پيامبر خدا نزد اُمّ سلمه (دختر ابو اُميّه) بود كه على عليه السلام آمد . وقتى على عليه السلام مى خواست نزد پيامبر صلى الله عليه و آله بيايد ، آهسته به در مى كوبيد و پيامبر خدا از نحوه كوبيدن در مى فهيمد كه وى پشت در است . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : « ... اى اُمّ سلمه! برخيز . همانا مردى پشت در است كه ... خدا و پيامبرش را دوست دارد و خدا و پيامبرش نيز او را دوست دارند» .