297
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج12

فصل يكم : انگيزه هاى دشمنى با امام على

1 / 1

كينه توزى ها نسبت به پيامبر خدا

۶۰۴۸.امام على عليه السلام :قريش ، تمام كينه هايى را كه از پيامبر خدا در دل داشتند ، با من آشكار كردند و پس از من نيز آن را درباره فرزندانم ، آشكار خواهند كرد . مرا چه با قريش؟! من فقط به امر خدا و پيامبرش به مبارزه با آنان برخاستم . اگر مسلمان بودند ، آيا اين ، پاداش كسى است كه خدا و پيامبرش را اطاعت مى كند؟!

۶۰۴۹.امام على عليه السلام :خداوندا! در برابر قريش از تو يارى مى طلبم . آنان ، انواع زشتى ها و خيانت ها را نسبت به فرستاده ات در دل ، پنهان داشتند كه از انجام دادنِ آنها درماندند ، و تو ميان آنان و او جدايى انداختى . پس ، اين بلاها و مصيبت ها قسمت من شد و بر من فرود آمد .
خداوندا! تا زمانى كه من زنده ام ، حسن و حسين را در پناه خويش نگاه دار و فاسقان قريش را بر آنان مسلّط مكن ، و آن هنگام كه مرا به سوى خود مى خوانى ، خود بر ايشان نگهبانى و تو بر همه چيز ، ناظر و گواهى .

۶۰۵۰.شرح نهج البلاغة :پرسشگرى از امام على عليه السلام پرسيد : اى امير مؤمنان! به نظر تو ، اگر پيامبر خدا فرزند پسرى از خود به جا مى گذاشت كه به سنّ رشد رسيده بود ، عرب ، امورشان را به او واگذار مى كردند؟
فرمود : «خير ؛ بلكه او را مى كشتند ، اگر چه آنچه من انجام دادم ، انجام نمى داد . عرب ، از كار محمّد صلى الله عليه و آله ناخرسند بودند و به آنچه خداوند از فضل خويش به وى بخشيده بود ، حسادت مى ورزيدند و در زمان حياتش به وى بى حرمتى كردند ، تا آن جا كه به همسرش تهمت زدند و شترش را رم دادند ، با اين كه نيكى هاى بسيارى به آنان كرده و نعمت هاى بزرگى به آنان ارزانى داشته بود .
در زمان حياتش براى اين كه رهبرى را پس از رحلتش از خاندانش باز ستانند ، همراه شدند و اگر قريش ، نمى خواستند نام وى را وسيله اى براى رياستْ و نردبانى براى عزّت و حكومت كنند ، پس از رحلت او هرگز يك روز هم خدا را عبادت نمى كردند و به خوى هاى پيشين خود برمى گشتند و شتران باردار ، چهارساله مى شدند و هشت ساله هايش باكره مى گشتند . ۱
خداوند ، كشورهاى بسيارى را براى آنان فتح كرد [ و آنان] پس از فقر و مسكنت و گرسنگى ، به رفاه و نعمت رسيدند . سپس آنچه از اسلام در ديدگانشان زشت مى نمود ، زيبا جلوه كرد و در قلب هاى بسيارى از ايشان كه نسبت به دستورهاى دينى ترديد داشتند ، ثبات برقرار شد و گفتند : چنانچه آن [دينِ] حق نبود ، اين گونه نمى شد .
آن گاه ، اين كشورگشايى ها را به انديشه هاى سردَمداران و حُسن تدبير فرماندهان دست اندركار ، نسبت دادند و نزد مردم ، قومشان را بلندپايه و ديگران را دون پايه معرّفى كردند و ما از فراموش شدگان بوديم .
التهابشان خاموش گشت و صدا و آوازه شان بريده شد و روزگار ، بر خلاف ميل ما خورد و نوشيد و سال ها به همين منوال گذشت و بسيارى از نامداران مُردند و افرادى كه گم نام بودند ، پا به عرصه نهادند .
اگر [پيامبر صلى الله عليه و آله را] فرزندى بود ، چه مى شد؟! شما آگاهيد كه پيامبر صلى الله عليه و آله مرا به خاطر نژاد و خويشاوندى ، به خود نزديك نكرد ؛ بلكه به خاطر جهاد و خيرخواهى [ من ]چنين كرد . آيا فكر مى كنى كه اگر او پسرى داشت ، آنچه را من انجام داده ام ، انجام مى داد؟! و همچنين به اندازه اى كه من به پيامبر صلى الله عليه و آله نزديك شدم ، نزديك نمى شد . افزون بر آن ، اين نزديكى ، نزد قريش ، سبب برخوردارى و شأن و مقام نبود ؛ بلكه خود ، سبب محروميت و پشت كردن مردم به ما بود .
بار الها! تو آگاهى كه من ، نه خواهان حكومت بوده ام و نه خواهان بهره مندى از جاه و مقام و خواهان برپا داشتن فرمان هاى تو ، اجراى دستورهايت ، قرار دادن امور در جايگاهش ، دادن حق به صاحبانش ، گام نهادن بر روش پيامبرت ، و راهنمايى گم گشتگان به راه هاى رستگارى ات بوده ام» .

1.مَثَلى است كه در بازگشتن كارها به وضع سابق خود ، زده مى شود . (م)


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج12
296

الفصل الأوّل : بواعث بُغضه

1 / 1

أحقادٌ عَلى رَسولِ اللّهِ

۶۰۴۸.الإمام عليّ عليه السلام :كُلُّ حِقدٍ حَقَدَتهُ قُرَيشٌ عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله أظهَرَتهُ فِيَّ ، وسَتُظهِرُهُ في وُلدي مِن بَعدي . ما لي ولِقُرَيشٍ ! إنَّما وَتَرتُهُم ۱ بِأَمرِ اللّهِ وأمرِ رَسولِهِ ، أفَهذا جَزاءُ مَن أطاعَ اللّهَ ورَسولَهُ إن كانوا مُسلِمينَ ؟ ! ۲

۶۰۴۹.عنه عليه السلام :اللّهُمَّ إنّي أستَعديكَ عَلى قُرَيشٍ ؛ فَإِنَّهُم أضمَروا لِرَسولِكَ صلى الله عليه و آله ضُروبا مِنَ الشَّرِّ وَالغَدرِ ، فَعَجَزوا عَنها وحُلتَ بَينَهُم وبَينَها ، فَكانَتِ الوَجبَةُ ۳ بي ، وَالدّائِرَةُ ۴ عَلَيَّ .
اللّهُمَّ احفَظ حَسَنا وحُسَينا ولا تُمَكِّن فَجَرَةَ قُرَيشٍ مِنهُما ما دُمتُ حَيَّا ، فَإِذا تَوَفَّيَتَني فَأَنتَ الرَّقيبُ عَلَيهِم ، وأنتَ عَلى كُلِّ شَيءٍ شَهيدٌ . ۵

۶۰۵۰.شرح نهج البلاغة :قالَ لَهُ قائِلٌ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، أ رَأَيتَ لَو كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله تَرَكَ وَلَدا ذَكَرا قَد بَلَغَ الحُلُمَ ، وآنَسَ مِنهُ الرُّشدَ ؛ أكانَتِ العَرَبُ تُسَلِّمُ إلَيهِ أمرَها ؟
قالَ : لا ، بَل كانَت تَقتُلُهُ إن لَم يَفعَل ما فَعَلتُ . إنَّ العَرَبَ كَرِهَت أمرَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ، وحَسَدَتهُ عَلى ما آتاهُ اللّهُ مِن فَضلِهِ ، وَاستَطالَت أيَّامَهُ حَتّى قَذَفَت زَوجَتَهُ ، ونَفَّرَتِ بِهِ ناقَتَهُ ، مَعَ عَظيمِ إحسانِهِ إلَيها ، وجَسيمِ مِنَنِهِ عِندَها ، وأجمَعَت ـ مُذ كانَ حَيّا ـ عَلى صَرفِ الأَمرِ عَن أهلِ بَيتِهِ بَعدَ مَوتِهِ ، ولَولا أنَّ قُرَيشا جَعَلتِ اسمَهُ ذَريعَةً إلى الرِّياسَةِ ، وسُلَّما إلَى العِزِّ وَالإِمرَةِ ، لَما عَبَدَتِ اللّهَ بَعدَ مَوتِهِ يَوما واحِدا ، ولَارتَدَّت في حافِرَتِها ۶ ، وعادَ قارِحُها جَذَعا ، وبازِلُها بِكرا ۷ ، ثُمَّ فَتَحَ اللّهُ عَلَيَها الفُتوحَ ، فَأَثرَتْ بَعدَ الفاقَةِ ، وتَمَوَّلَت بَعدَ الجَهدِ وَالمَخمَصَةِ ؛ فَحَسُنَ في عُيونِها مِنَ الإِسلامِ ما كان سَمِجا ۸ ، وثَبَتَ في قُلوبِ كَثيرٍ مِنها مِنَ الدّينِ ما كانَ مُضطَرِبا ، وقالَت : لَولا أنَّهُ حَقٌّ لَما كانَ كَذا .
ثُمَّ نَسَبَت تِلكَ الفُتوحَ إلى آراءِ وُلاتِها ، وحُسنِ تَدبيرِ الاُمَراءِ القائِمينَ بِها ، فَتَأَكَّدَ عِندَ النّاسِ نَباهَةُ قَومٍ وخُمولُ آخَرينَ ؛ فَكُنّا نَحنُ مِمَّن خَمَلَ ذِكرُهُ ، وخَبَت نارُهُ ، وَانقَطَعَ صَوتُهُ وصيتُهُ ، حَتّى أكَلَ الدَّهرُ عَلَينا وشَرِبَ ، ومَضَتِ السِّنونَ وَالأَحقابُ بِما فيها ، وماتَ كَثيرٌ مِمَّن يُعرَفُ ، ونَشَأَ كَثيرٌ مِمَّن لا يُعرَفُ .
وما عَسى أن يَكونَ الوَلَدُ لَو كانَ ؟ إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله لَم يُقَرِّبني ما تَعلَمونَهُ مِنَ القُربِ لِلنَّسبِ وَاللُّحمَةِ ؛ بَل لِلجِهادِ وَالنَّصيحَةِ ؛ أفَتَراهُ لَو كانَ لَهُ وَلَدٌ هَل كانَ يَفعَلُ ما فَعَلتُ ؟ وكَذاكَ لَم يَكُن يُقرَّبُ ما قُرِّبتُ ، ثُمَّ لَم يَكُن عِندَ قُرَيشٍ وَالعَرَبِ سَبَبا لِلحُظوَةِ وَالمَنزِلَةِ ، بَل لِلحِرمانِ وَالجَفوَةِ .
اللّهُمَّ إنَّكَ تَعلَمُ أنّي لَم اُرِدِ الإِمرَةَ ، ولا عُلُوَّ المُلكِ وَالرِّياسَةِ ؛ وإنَّما أرَدتُ القِيامَ بِحُدودِكَ ، وَالأَداءَ لِشَرعِكَ ، ووَضعَ الاُمورِ في مَواضِعِها ، وتَوفيرَ الحُقوقِ عَلى أهلِها ، وَالمُضِيَّ عَلى مِنهاجِ نَبِيِّكَ ، وإرشادَ الضّالِّ إلى أنوارِ هِدايَتِكَ . ۹

1.وَتَرْتُ الرجل : إذا قتلت له قتيلاً وأخذت له مالاً (لسان العرب : ج ۵ ص ۲۷۴ «وتر») .

2.شرح نهج البلاغة : ج ۲۰ ص ۳۲۸ ح ۷۶۴ ، ينابيع المودّة : ج ۱ ص ۴۰۷ ح ۶ .

3.الوَجْبة : السقطة مع الهدّة ، أو صوت الساقط يسقط ، فتُسمع له هدّة (تاج العروس : ج ۲ ص ۴۶۵ و۴۶۶ «وجب») .

4.الدائرة : السوء . ودارَت عليه الدوائِر : أي نزلت به الدّواهي (لسان العرب : ج ۴ ص ۲۹۷ «دور») .

5.شرح نهج البلاغة : ج ۲۰ ص ۲۹۸ ح ۴۱۳ .

6.قال الميداني : «عاد في حافرته» أي عاد إلى طريقته الاُولى . يُضرب في عادة السوء يدعها صاحبها ثمّ يرجع إليها (مجمع الأمثال : ج ۲ ص ۳۵۹ الرقم ۲۴۸۲) .

7.القارح : الناقة أوّل ما تحمل . والجَذَع من الإبل : ما استكمل أربعة أعوام . والبازِل منها : هو ما استكمل السنة الثامنة وظعن في التاسعة وفطر نابه . والبِكر : الفتيّ من الإبل بمنزلة الغلام من النّاس (اُنظر لسان العرب : ج ۲ ص ۵۵۹ «قرح» و ج ۸ ص ۴۳ «جذع» و ج ۱۱ ص ۵۲ «بزل» و ج ۴ ص ۷۹ «بكر») .

8.سَمُج الشيءُ فهو سَمِج : أي قبح فهو قبيح (النهاية : ج ۲ ص ۳۹۹ «سمج») .

9.شرح نهج البلاغة : ج ۲۰ ص ۲۹۸ ح ۴۱۴ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج12
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: سلطانی، محمدعلی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 70796
صفحه از 591
پرینت  ارسال به