323
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج12

۶۰۸۴.المعجم الأوسطـ به نقل از عبد اللّه بن بُرَيده ، از پدرش ـ: پيامبر خدا على عليه السلام را به حكومت يمن و خالد بن وليد را به حكومت جَبَل فرستاد و [ قبل از رفتن آن دو ]فرمود : «اگر شما دو نفر به هم برخورديد ، على فرمانده سپاه است» .
دو گروه به هم رسيدند و غنايم بسيارى به دست آوردند كه همانند آن را پيش تر به دست نياورده بودند و على عليه السلام كنيزى را به عنوان خمس برداشت . خالد بن وليد ، مرا فرا خواند و گفت : فرصت را غنيمت شمار و كارى را كه على انجام داده است ، به پيامبر صلى الله عليه و آله خبر بده .
به مدينه رفتم و وارد مسجد شدم . پيامبر خدا در منزلش بود و جمعى از يارانش بر درِ منزل ايشان ايستاده بودند . گفتند : اى بريده! چه خبر ؟
پاسخ دادم: خير است. خداوندْ مسلمانان را پيروز كرد.
پرسيدند : چرا به مدينه برگشتى ؟
پاسخ دادم : على ، كنيزى را به عنوان خمس برداشته است . آمده ام تا اين خبر را به پيامبر برسانم .
مردم گفتند : به پيامبر خبر بده ؛ زيرا اين خبر ، على را از چشم پيامبر صلى الله عليه و آله مى اندازد .
پيامبر خدا اين سخنان را مى شنيد . خشمناكْ بيرون آمد و فرمود : «چرا بعضى ها از على عيب جويى مى كنند؟ كسى كه از على عيب جويى كند ، از من عيب جويى كرده است و كسى كه از على جدا شود ، از من فاصله گرفته است . على از من است و من از على هستم . على از سرشت من آفريده شده است و من از سرشت ابراهيم عليه السلام آفريده شده ام و البته من از ابراهيم برترم . «نسلى كه بعض از آنان از [نسل ]برخى ديگرند ؛ و خداوندْ شنواى داناست» .
سپس فرمود : «اى بريده! آيا نمى دانى كه حقّ على بيش از كنيزى است كه به عنوان [ سمهش از] خمس براى خود برداشته است؟ و على در غياب من ، ولىّ شماست؟» .
گفتم : اى پيامبر خدا! به حقّ هم صحبتى ام با تو ، دستت را بگشا تا دوباره با تو بر اسلام ، بيعت كنم .
گفت : از او جدا نشدم تا بر اسلام با او بيعت كردم .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج12
322

۶۰۸۴.المعجم الأوسط عن ابن بريدة عن أبيه :بَعَثَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَلِيّا أميرا عَلَى اليَمَنِ ، وبَعَثَ خالِدَ بنَ الوَليدِ عَلَى الجَبَلِ ، فَقالَ : «إنِ اجتَمَعتُما فَعَلِيٌّ عَلَى النّاسِ» فَالتَقَوا ، وأصابوا مِنَ الغَنائِمِ ما لَم يُصيبوا مِثلَهُ ، وأخَذَ عَلِيٌّ جارِيَةَ مِنَ الخُمسِ ، فَدَعا خالِدُ بنُ الوَليدِ بُرَيدَةَ ، فَقالَ : اِغتَنِمها ، فَأخبِرِ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله بِما صَنَعَ .
فَقَدِمتُ المَدينَةَ ، ودَخَلتُ المَسجِدَ ، ورَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله في مَنزِلِهِ ، وناسٌ مِن أصحابِهِ عَلى بابِهِ ، فَقالوا : مَا الخَبَرَ يا بُرَيدَةُ ؟ فَقُلتُ : خَيرٌ ؛ فَتَحَ اللّهُ عَلَى المُسلِمينَ ، فَقالوا : ما أقدَمَكَ ؟ قالَ : جارِيَةٌ أخَذَها عَلِيٌّ مِنَ الخُمسِ ، فَجِئتُ لِاُخبِرَ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله . قالوا: فَأَخبِرهُ ، فَإِنَّهُ يُسقِطُهُ مِن عَينِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، ورَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَسمَعُ الكَلامَ ، فَخَرَجَ مُغضَبا وقالَ : ما بالُ أقوامٍ يَنتَقِصونَ عَلِيّا ؟ ! مَن يَنتَقِصُ عَلِيّا فَقَدِ انتَقَصَني ، ومَن فارَقَ عَلِيّا فَقَد فارَقَني ، إنَّ عَلِيّا مِنّي وأنَا مِنهُ ؛ خُلِقَ مِن طينَتي ، وخُلقِتُ مِن طينَةِ إبراهيمَ ، وأنَا أفضَلُ مِن إبراهيمَ «ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ »۱ .
وقالَ : يا بُرَيدَةُ ، أما عَلِمتَ أنَّ لِعَلِيٍّ أكثَرَ مِنَ الجارِيَةِ الَّتي أخَذَ ، وأنَّهُ وَلِيُّكُم مِن بَعدي ؟ !
فَقُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ! بِالصُّحبَةِ إلّا بَسَطتَ يَدَكَ حَتّى اُبايِعَكَ عَلَى الإِسلامِ جَديدا . قالَ : فَما فارَقتُهُ حَتّى بايَعتُهُ عَلَى الإِسلامِ . ۲

1.آل عمران : ۳۴ .

2.المعجم الأوسط : ج ۶ ص ۱۶۲ ح ۶۰۸۵ وراجع كشف المحجّة : ص ۲۴۴ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج12
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: سلطانی، محمدعلی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 72923
صفحه از 591
پرینت  ارسال به