۵۷۷۹.البداية و النهايةـ به نقل از حبيب بن اوس۱ـ:
خورشيد بر ما بازگشت و شب ، رخت بربست
با خورشيدى كه از سَمت تاريكى برايشان طلوع كرد .
نورش رنگ تاريكى را كنار زد و با طراوت آن
نورِ رفته ، دوباره آسمان را فرا گرفت .
به خدا سوگند ، نفهميدم آيا على پيش روى ما بود كه
خورشيد برايش برگشت ، يا آن كه در بين جمع ، يوشع بود؟!
۵۷۸۰.الروضة المختارةـ به نقل از ابن ابى الحديد ـ:
اى كسى كه خورشيد برايش برگشت ، در حالى كه
پيش تر ، جز يوشع ، به چنين سعادتى نايل نشده بود!۲
2 / 6
مسجد ردّ الشمس
۵۷۸۱.الكافىـ به نقل از عمّار بن موسى ـ: من و امام صادق عليه السلام وارد مسجد فضيخ ۳ شديم .امام عليه السلام فرمود : «اى عمّار! اين سكّو را مى بينى؟» .
گفتم : آرى .
فرمود : «زن جعفر ـ كه بعدها امير مؤمنان ، وى را به همسرى گرفت ـ در اين جانشسته بود و پسرانش از جعفر ، همراهش بودند . زن گريست . پسرانش گفتند :براى چه گريه مى كنى ، مادر؟
گفت : براى امير مؤمنان .
گفتند : براى امير مؤمنانْ گريه مى كنى و براى پدر ما گريه نمى كنى؟!
گفت : اين ، از آن گونه [ گريه ها] نيست ؛ بلكه به ياد حديثى افتادم كه امير مؤمنان ،آن را در اين جا به من فرمود و همين ، مرا به گريه انداخته است .
گفتند : آن حديث چيست؟
گفت : من و امير مؤمنان در اين مسجد بوديم كه به من فرمود : «اين سكّو را مى بينى؟» .
گفتم : آرى .
[ امير مؤمنان] فرمود : «من و پيامبر خدا در اين جا نشسته بوديم كه پيامبر صلى الله عليه و آله سرش را در دامن من گذاشت . آن گاه ، چُرتش برد و كم كم ، خوابش عميق شد .وقت نماز عصر رسيد . دلم نيامد سرش را از روى دامنم بردارم و او را اذيّت كنم ، تا آن كه وقت گذشت و نماز عصر من فوت شد . سپس پيامبر خدا بيدارشد و فرمود : اى على! نماز خوانده اى؟ . گفتم : نه . فرمود : چرا؟ . گفتم :دوست نداشتم تو را اذيّت كنم .
پيامبر خدا برخاست و رو به قبله ايستاد و دو دستش را بلند كرد و گفت : خداوندا! خورشيد را به وقت قبلى آن برگردان تا على نماز بخواند .
خورشيد به وقت نماز برگشت تا آن كه من نماز خواندم . آن گاه ، چون ستاره اى[كم نور] غروب كرد» .
1.ابو تمام ، حبيب بن اوس بن حارث بن قيس طايى ، در ايّام هارون الرشيد عبّاسى به دنيا آمد . ابتدا مسيحى بود و سپس اسلام آورد و در روزگار خويش در خوش كلامى و فصاحت شعرى ، يگانه بود . در تاريخ درگذشت وى ، بين سال هاى ۲۲۸ ، ۲۳۱ و ۲۳۲ق ، اختلاف است (ر . ك : سير أعلام النبلاء : (ج ۱ ص ۶۳ ش ۲۶) .
2.ر . ك : ج ۹ ص ۸۷ (ابن ابى الحديد) .
3.مسجدى است در مدينه كه در منطقه مشروب سازان زمان جاهليّت ساخته شده بود و «فضيخ» ، نوعى شراب انگور است . (م)