۶۱۸۰.تاريخ دمشقـ به نقل از عطاء بن ابى مروان ـ: معاويه ، بسر بن ارطات را به سوى مدينه ، مكّه و يمنْ گسيل داشت تا به مردم ، تعرّض كند و پيروان على بن ابى طالب عليه السلام را به قتل برساند .
بُسر ، يك ماه در مدينه ماند و هر آن كس را كه گفتند در قتل عثمانْ كمك كرده است ، كشت . او در ميان مكّه و مدينه ، جمعى از قوم بنى كعب را به خاطر اموالشان كشت و در چاه انداخت .
وى به يمن رفت و عبيد اللّه بن عبّاس بن عبد المطّلب ، زمامدار آن جا از سوى على بن ابى طالب عليه السلام بود . بُسر ، دو پسر عبيد اللّه بن عبّاس (عبد الرحمان و قُثَم) و عمرو بن اُمّ اَراكه ثقفى را كشت . نيز در منطقه جوف، ۱ بيش از دويست نفر از همْدانيانى را كه در جنگ صِفّينْ همراه على عليه السلام بودند ، به قتل رساند و فرزندان بسيارى را سر به نيست كرد .
۶۱۸۱.الفتوحـ درباره غارتگرى هاىِ بُسْر بن ارطات ـ: او حركت كرد و از چاه ميمون ۲ گذشت . مردم از ترس جانشان از پيش روى او گريختند . بُسر به دو پسر نوجوان ، كه از نظر هيكل و زيبايى ، از جمله بهترين پسران بودند و داشتند مى گريختند . نگاه كرد و گفت : آن دو را نزد من بياوريد .
آن دو را نزد او آوردند تا پيش روى وى قرار گرفتند . بُسْر به آن دو گفت : شما دو نفر كيستيد؟ يكى از آنان گفت : من قُثَم هستم و اين ، برادرم است . ما ، دو پسر عبيد اللّه بن عبّاس بن عبد المطّلبيم .
بُسر گفت : اللّه اكبر! شما دو نفر از كسانى هستيد كه من با ريختن خونتان به خداى متعال ، نزديك مى شوم . آن گاه ، دستور داد كه آن دو را سر ببرند و به طرز فجيعى سرشان را بريدند .
بُسر ، سپس به سوى نجران ۳ رفت . و در آن روزگار ، مردى از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله ـ به نام عبد المدان ـ كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را عبد اللّه ناميد و از شيعيان على عليه السلام بود ـ در آن جا بود . بُسر بن ابى ارطات ، او و پسرش مالك را كشت ... .
بُسر ، آن گاه به سوى مناطق همْدان رفت كه قومى از اَرحَب در آن جا بودند و از شيعيان على بن ابى طالب عليه السلام به شمار مى رفتند . او همه آنان را كشت.
آن گاه بُسر به جَيشان ۴ رفت كه در آن روزگار، جماعتى از پيروان على عليه السلام در آن جا بودند . او همه آنان را كشت.
سپس آهنگ صنعاء ۵ كرد . در آن روزگار ، عبيد اللّه بن عبّاس از جانب على بن ابى طالب عليه السلام بر آن جا حكومت داشت . هنگامى كه خبر ورود بُسر به وى رسيد ، مردى را كه عمرو بن اَراكه نام داشت ، فرا خواند و او را جانشين خويش بر صنعاء نمود و خود از آن جا فرار كرد .
آن دشمن خدا (بُسَر) آمد و به صَنعاء وارد شد . عمرو بن اراكه را گرفت و به حالت اسيرى گردن زد . سپس در صنعاء به دنبال پيروان على عليه السلام گشت و همه آنان را كشت و حتّى يك نفر از آنان را باقى نگذاشت .
[ بُسر] از صنعاء به قصد حَضرَموت ، ۶ خارج شد . او پس از ورود به حضرموت ، از همه كسانى كه طرفداران على عليه السلام را مى شناختند ، پرس و جو كرد و هر كس را كه مولايش على عليه السلام بود ، به قتل رساند و بدين شكل جمع زيادى را كشت . آن گاه به سوى مردى از اشراف آنها به نام عبد اللّه بن ثوابه رفت كه در دژى پنهان شده بود . بُسر ، پيوسته خدعه كرد و سوگند خورد،تا اين كه او از دژ خويش بيرون آمد . سپس دستور داد كه وى را به قتل برسانند .
ابن ثوابه به وى گفت : اى مرد! من نمى دانم چه گناهى مرتكب شده ام كه مستحقّ مرگ گشته ام ؛ مرا به چه جُرمى مى كشى؟
بُسر ، پاسخ داد : به جرم سرپيچى از بيعت با معاويه و ترجيح دادن على بن ابى طالب بر وى .
آن گاه ابن ثوابه گفت : پس بگذار دو ركعت نماز بگزارم تا كارم را با اين دو ركعت به پايان برسانم .
بُسر گفت : نماز بگزار و آنچه دوست دارى ، انجام بده ، كه در هر صورت ، من تو را خواهم كشت .
عبد اللّه بن ثوابه ، دو ركعتْ نماز گزارد و آن را زود تمام كرد و [ سپس] با شمشير ، قطعه قطعه شد .
1.جَوْف يا جَوْف المحوّرة ، جايى است در سرزمين هَمْدان . (معجم البلدان : ۲ / ۱۸۸)
2.چاه (بئر) ميمون ، چاهى است در منطقه مكّه ، منسوب به ميمون بن عامر (معجم البلدان : ج ۱ ص ۳۰۲) .
3.نجران ، سومين شهر بزرگ يمن (پس از صنعاء و عدن) است و از قبايل يمنى تشكيل شده است . در آن جا ، نخل هاى خرما وجود دارد . فاصله آن از صنعاء ، ده منزل است . پس از فتح ، ساكنانش اسلام را پذيرفتند و درخواست مباهله كردند ؛ ولى بعد از مدّتى از اسلام دست كشيدند و جزيه پرداختند (تقويم البلدان : ص ۹۲) .
4.جَيشان ، آبادى اى در يمن است كه چون جيشان بن غيدان در آن منزل گزيد ، به اين اسم ، نامبردار شد (معجم البلدان : ج ۲ ص ۲۰۰) .
5.صنعاء (پايتخت يمن) ، در جنوب حجاز و شمال شهر عدن قرار دارد و در آن زمان ، از مهم ترين شهرهاى يمن و حجاز بود .
6.حَضَرموت ، ناحيه اى وسيع در شرق عدن و در نزديكى درياست . سرزمين شنىِ پيوسته به آن با نام «احقاف» شناخته مى شود و در آن ، مقبره هود پيامبر عليه السلام و در نزديكى آن ، چاه بَرَهوت قرار دارد . از جمله آبادى هاى يمن شرقى و بزرگ ترين آنهاست و نامش در تورات ، «حاضرميت» است (معجم البلدان : ج ۲ ص ۲۷۰) .