۶۱۹۵.تاريخ دمشقـ به نقل از زبير بن بكّار ـ: ضحّاك با معاويه بود و معاويه او را زمامدار كوفه كرد . او همان كسى است كه بر معاويه نماز گزارد و حكومتش را پاس داشت تا يزيد بن معاويه [ به دمشق ]رسيد .
او مردم را به نفع ابن زبير فرا خواند و با او بيعت نمود . سپس [ مردم را] به خلافت خود خواند . مروان بن حكم ، او را در روز نبرد مَرجِ راهِط كشت . او رئيس شهربانى معاويه بود .
۶۱۹۶.الغاراتـ به نقل از ضحّاك بن قيس ، در خطبه اى بر منبر كوفه ، هنگامى كه به او خبر رسيد كه افرادى در كوفه ، آشكارا به عثمان ، دشنام مى دهند و از وى بيزارى مى جويند ـ: به من خبر رسيده است كه عدّه اى از شما گم راه شده اند و به رهبران هدايت ، دشنام مى دهند و از گذشتگان صالح ما بدگويى مى كنند .
سوگند به آن كه براى او همتا و شريكى نيست ، اگر از امورى كه به من خبر رسيده ، دست برنداريد ، شمشير زياد [ بن ابيه] را در بين شما به كار مى گيرم . آن گاه ، مرا ناتوان و كُندْ تيغْ نخواهيد يافت .
به خدا سوگند ، من همان كسى هستم كه بر سرزمين هاى شما يورش آوردم و نخستين كسى بودم كه در دوره اسلام با مردم اين سرزمين ها جنگيدم . آن گاه ، ميان ثَعلبيّه ۱ و كناره هاى فرات راندم ؛ كسانى را كه خواستم ، مجازات كردم و از كسانى كه خواستم ، گذشت نمودم .
من ، همان كسى هستم كه نهان داشتگان در سراپرده ها را ترساندم و اگر زنى فرزندش گريه مى كرد ، او را جز با بردن نام من ، نمى ترساند و ساكت نمى كرد!
اى اهالى عراق! از خدا بترسيد و بدانيد كه من ضحّاك بن قيس هستم .