451
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج12

گفت : دستت را به من بده . آن گاه ، دست وى را بوسيد و گفت : هرگز [ اين دست ،] آتش نبيند!
ابو نعيم ، از هشام بن مغيره ، از غضبان بن يزيد روايت كرده است كه : ابو بُرده را ديدم كه به ابو عاديه (قاتل عمّار ياسر) گفت : آفرين به برادرم! بيا اين جا . آن گاه وى را در كنار خويش نشاند.

21 . ابو عبد الرحمان سُلَمى

و از روى گردانان از على عليه السلام ، ابو عبد الرحمان سُلَمى قارى بود.
نويسنده الغارات از عطاء بن سائب آورده است كه : كسى به ابو عبد الرحمان بن سلمى گفت : تو را به خدا ، اگر از تو چيزى بپرسم ، از آن ، خبرم مى دهى؟
گفت : آرى .
پرسش كننده ، پس از تأكيد بسيار ، پرسيد : تو را به خدا ، آيا على عليه السلام را ، جز به خاطر آن روز كه در كوفه اموال را تقسيم كرد و چيزى به تو و خاندانت نرسيد ، دشمن مى دارى؟
عبد الرحمان گفت : حال كه مرا به خدا سوگند دادى ، دليلى جز آن ندارد... .

22 . قيس بن ابى حازم

قيس بن ابى حازم ، على عليه السلام را دشمن مى داشت.
وُكَيع ، از اسماعيل بن ابى خالد ، از قيس بن ابى حازم ، نقل كرده است كه : پيش على عليه السلام آمدم تا وى درباره نيازى كه داشتم ، با عثمانْ صحبت كند ؛ ولى او نپذيرفت و من كينه او را به دل گرفتم.
من (ابن ابى الحديد) مى گويم : اساتيد متكلّم ما ـ كه خداوندْ رحمتشان كناد ـ روايت وى از پيامبر خدا را كه : «شما همان گونه كه ماه را در شب چهاردهم مى بينيد ،


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج12
450

كه نسبت به دين و پيروى اى كه از حق داشت ، باك نداشت كه چه كسى خشنود و چه كسى ناخشنود است ... .

18 و 19 . اسود بن يزيد و مسروق بن اَجدع

ازجمله كسانى كه از على عليه السلام جدا شدند ، اسود بن يزيد ومسروق بن اجدع بودند.
سَلَمة بن كَهيل روايت كرده است كه : اين دو پيش بعضى از زنان پيامبر صلى الله عليه و آله مى رفتند و در آن جا عليه على عليه السلام حرف مى زدند.
اسود با همين اعتقاد مُرد ؛ ولى مسروق ، زنده ماند تا آن كه هيچ نمازى نمى خوانْد ، مگر اين كه بر على بن ابى طالب عليه السلام درود مى فرستاد ، و اين به خاطر حديثى بود كه از عايشه در فضل على عليه السلام شنيد .

20 . ابو بُردة بن ابى موسى

از جمله دشمنانى كه قدر و منزلت على عليه السلام را كم مى شمردند ، ابو بُرده (پسر ابو موسى اشعرى) بود كه اين دشمنى را چون ميراثى از پدر داشت.
عبد الرحمان بن جُندَب نقل كرده است كه ابو برده به زياد گفت : گواهى مى دهم كه حُجْر بن عَدى ، همانند آن اصلع ، ۱ نسبت به خداوند ، كفر ورزيده است . منظور وى نسبت دادن كفر به على بن ابى طالب عليه السلام بود ؛ زيرا وى ، اصلع بود.
عبد الرحمان مسعودى ، از ابن عيّاش مَنتوف گزارش كرده است كه : ابو بُرده را ديدم كه از ابو عاديه جُهَنى (قاتل عمّار ياسر) پرسيد : آيا تو عمّار بن ياسر را كشتى؟
گفت : آرى .

1.اَصلَع : زُلْف ريخته ؛ كسى كه موى جلوى سرش ريخته باشد . صفتى است كه به امام على عليه السلام نسبت داده اند . (م)

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج12
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: سلطانی، محمدعلی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 54959
صفحه از 591
پرینت  ارسال به