49
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج12

وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله از خداوند مى خواهد كه چنان شود ، بدين معناست كه اين كار ، فايده دارد . ديگر چگونه مى شود در مقابل اين نص (حديث پيامبر صلى الله عليه و آله ) ايستاد و استنباط كرد كه : «فايده ندارد»؟

5 . دگرگونى در نظام هستى

مى گويند لازمه باور داشتن اين حادثه ، دگرگونى نظام افلاك است ، و اين ، پذيرفتنى نيست . در آغاز بحث ، يادآورى كرديم كه گاهى حادثه فراتر از آن است كه در محدوده تحليل هاى عقلانى عادى بگنجد . در اثبات اين گونه حوادث ، مُحال نبودن آنها (به خاطر وجود نقل هاى استوار) ، كافى است . بى گمان ، وقوع چنين حادثه اى ـ كه نمونه آن در تاريخ قطعا بوده است ۱ ـ عقلاً مُحال نيست تا از دايره قدرت الهى بيرون باشد . بنا بر اين ، پذيرفتن آن به گونه جريانى «خلاف عادت» ، امّا بر اساس علل و عوامل موجود در هستى و با قدرت خداوندِ «سبب سازِ سبب سوز» ، چه مانعى دارد؟

6 . تضاد در نقل ها

ديديم كه نقل هاىِ حادثه فراوان است . با توجّه به اين كه گزارش ها غالبا نقل به معنا بوده اند و ناقلان در چگونگى گزارش ها ، شيوه ها و هدف هاى متفاوت داشته اند ، از اين روى ، نقل ها به لحاظ محتوا گونه گون اند . يكى حادثه را با تمام ابعاد ، نقل كرده است و برخى صرفا به متن حادثه پرداخته اند ، و ... . امكان نسيان و خطا نيز منتفى نيست . بدين سان ، گونه گونى گزارش هاى يك حادثه ـ كه گاه ، امكان دارد بخش هايى

1.به عنوان نمونه ، معجزه «انشقاق قمر» به دعاى پيامبر صلى الله عليه و آله كه در قرآن كريم (قمر ، آيه ۱ ـ ۳) از آن ، ياد شده است ، و يا بازگشت خورشيد براى يوشع عليه السلام كه در حديث پيامبر خدا آمده است ـ و پيش تر ياد كرديم ـ .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج12
48

گونه دلالتى بر عدم وقوع آن در آينده ندارد .

3 . اين فضيلت ، نبوى است ، نه علوى

ظاهرا آنان كه اين سخن بر زبان و قلمشان رفته است ، نه در حادثه تأمّل كرده اند و نه در جملات نقل ها . در حديث «ردّ الشمس» ، پيامبر صلى الله عليه و آله به صراحت در دعا از على عليه السلام ياد مى كند و بازگشت خورشيد را براى اداى نماز او ، از خدا مى خواهد . پس اين فضيلت ، نبوى است كه به درخواست او انجام شده و علوى است ، چون براى على عليه السلام تحقّق يافته است .

4 . بى فايده بودنِ بازگشت خورشيد

مى گويند وقتى آفتابْ غروب كرد ، نماز ، قضا شده است و چون بازگردد ، ادا نخواهد شد . بدين سان ، چه فايده اى در بازگشت خورشيد ، هست؟
ابن حجر هيثمى ، اين اشكال را گزارش كرده و در پاسخ آن نوشته است كه :
بازگرداندن آفتاب ، ويژه على عليه السلام است و كرامتى ويژه او . بدين سان ، ادراك وقت عصر و تحقّق نماز به صورت «ادا» نيز خصوصيت اين حادثه خواهد بود و ويژه على عليه السلام است. ۱
يعنى چون اصل حادثه با نقل هاى استوار به اثبات رسيد ، ديگر مَجالى براى اين گونه اشكال ها باقى نمى مانَد . اصل جريان ، غير عادى است و داراى خصوصيت ؛ و چنين است حواشى و پيامدهاى آن .
افزون بر اين ، مى توان گفت كه اين گونه داورى ها ، اجتهاد در مقابل نصّ است .

1.الصواعق المحرقة : ص ۱۲۸ (چاپ بيروت ، مؤسسة الرسالة : ج ۲ ص ۳۷۶) . ملّا على قارى (مؤلّف كنز العمّال) نيز اشكال ياده شده را به همين گونه جواب داده است (ر . ك : الغدير : ج ۳ ص ۱۹۵ به نقل از : شرح المشكاة : ج ۴ ص ۲۸۷) .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج12
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: سلطانی، محمدعلی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 71653
صفحه از 591
پرینت  ارسال به