نيز نقل هاى فراوانى ندارند .
دو ديگر ، اين كه فضاى حاكم ، نه فقط در قرن اوّل ، بلكه قرن ها ، ستيز با فضايل علوى و مناقب آل اللّه عليهم السلام بود . از اين روى ، گزارش و گستراندن اين گونه اخبار ، پيامدهاى بس سنگين داشت . توجّه به چگونگى آن جو ـ كه براى پژوهشگران تاريخ اسلام ، روشن است ـ مى تواند توجيه گر كمبود گزارش هاى جريان هايى از اين دست باشد و حتّى فراتر از آن ، وجود همين مقدار را نيز بايد مرهون لطف الهى و عظمت حادثه ها و شگفتى آفرينى آنها دانست .
سه ديگر ، اين كه فراهم بودنِ زمينه رؤيت اين حادثه توسّط افراد بسيار نيز روشن نيست ؛ چون هم مدّت اين بازگشت ، بس اندك بوده است و هم نبايد به لحاظ چرايى و چگونگى حادثه ، آفتاب ، زياد بالا آمده باشد و احتمالاً تنها در مناطق قريب الاُفق ، اگر مانعى مانند ابر و غبارْ وجود نداشته ، قابل مشاهده بوده است . ۱
با اين همه و بر روى هم ، در مقايسه با گزارش هاى حوادث ديگر ، نقل اين حادثه چندان هم كم نيست . ناظران ، نوعا چون در متن حادثه هستند ، گزارش را چندان بااهميّت تلقّى نمى كنند و بر روايت آن ، همّت نمى ورزند ؛ امّا در نسل هاى بعدى ، گزارشگران اين حادثه چندان هم كم نيستند .
به هر حال ، وقوع «ردّ الشمس» ، قطعى است و گزارش هاى آن ، بسى استوار .