فصل هشتم : نافرجامى آرزوهاى دشمنان امام على
8 / 1
مخالفت با دشنامگويى به او
8 / 1 ـ 1
ابراهيم بن يزيد
۶۲۸۳.شرح نهج البلاغةـ به نقل از اسماعيل بن ابراهيم ـ: من و ابراهيم بن يزيد براى نماز جمعه [ ، در مسجد جامع كوفه ]نزديك درهاى بنى كِنده نشسته بوديم كه مغيره برخاست و به خواندن خطبه پرداخت . او خدا را سپاس گفت و سپس هر چه خواست ، بيان كرد . آن گاه به [ دشنامگويى به ]على عليه السلام پرداخت .
ابراهيم ، روى ران يا زانوى من زد و گفت : به من رو كن و با من حرف بزن ؛ چرا كه ما در نماز جمعه نيستيم (اين ، ديگر نماز جمعه نيست كه شرعا استماع خطبه در آن ، ضرورى باشد) . نمى شنوى اين مرد ، چه مى گويد؟!
8 / 1 ـ 2
ابن عبّاس
۶۲۸۴.المستدرك على الصحيحينـ به نقل از عبيد اللّه بن ابى مليكه ـ: مردى از شاميان پيش ابن عبّاس آمد و به دشنامگويى على عليه السلام پرداخت . ابن عبّاس ، مُشتى شِن به طرفش پاشيد
و گفت : اى دشمن خدا! تو پيامبر خدا را آزردى [و ] «بى گمان ، كسانى كه خدا و پيامبر او را آزار مى رسانند ، خدا آنان را در دنيا و آخرت ، لعنت مى كند و برايشان عذابى خواركننده آماده ساخته است» . اگر پيامبر خدا زنده بود ، او را آزار داده بودى .