۶۲۸۵.مُرُوج الذهب :ابن عبّاس به گروهى برخورد كه به بدگويى على عليه السلام مشغول بودند و وى را دشنام مى گفتند . به عصاكش خود گفت : مرا پيش آنان ببر . وى او را نزد آنان برد . ابن عبّاس گفت : كدام يك از شما خداوند را دشنام مى گويد؟
گفتند : به خدا پناه مى بريم از اين كه او را دشنام بگوييم .
[ ابن عبّاس] گفت : كدام يك از شما پيامبر خدا را دشنام مى گويد؟
گفتند : به خدا پناه مى بريم از اين كه پيامبر خدا را دشنام بگوييم .
[ ابن عبّاس] گفت : كدام يك از شما على بن ابى طالب را دشنام مى گويد؟
گفتند : آرى! وى را دشنام مى گوييم .
[ ابن عبّاس] گفت : گواهى مى دهم كه از پيامبر خدا شنيدم كه مى فرمود : «هر كس مرا دشنام بگويد ، خدا را دشنام گفته است ؛ و هر كس على را دشنام بگويد ، مرا دشنام گفته است» .
آنان سرافكنده شدند .
۶۲۸۶.المناقب ، ابن مغازلىـ به نقل از سليمان بن على ، از پدرش ـ: با عبد اللّه بن عبّاس بودم و سعيد بن جُبَير ، او را عصاكشى مى كرد . او از كنار زمزم مى گذشت . در آن جا به شاميانى برخورد كه على عليه السلام را دشنام مى گفتند . به سعيد گفت : مرا پيش آنان ببر .
آن گاه در برابرشان ايستاد و گفت : كدام يك از شما خداوند عز و جل را دشنام مى گويد؟
گفتند : پناه بر خدا! در جمع ما كسى نيست كه خداوند عز و جل را دشنام بگويد .
گفت : كدام يك از شما پيامبر خدا را دشنام مى گويد؟
گفتند : پناه بر خدا! در جمع ما كسى نيست كه پيامبر خدا را دشنام بگويد .
گفت : كدام يك از شما على بن ابى طالب را دشنام مى گويد؟
گفتند : اين را انجام مى دهيم .
گفت : من گواهى مى دهم كه اين را دو گوشم شنيد و قلبم فراگرفت كه پيامبر خدا به على بن ابى طالب مى فرمود : «اى على! هر كس تو را دشنام بگويد ، مرا دشنام گفته است و هر كس مرا دشنام بگويد ، خداوند عز و جل را دشنام گفته است و هر كس خداوند عز و جل را دشنام بگويد ، خداوند ، او را با صورت ، به آتش خواهد افكند» .
آن گاه ، از آنان دور شد .