سخنى درباره ناكام ماندن دشمنان امام
ابن ابى الحديد مى گويد : استاد ما ، ابو جعفر اِسكافى گفت : اگر چيرگى جهل و تقليد بر مردم نبود ، ما هيچ نيازى به پاسخگويى به استدلال هاى پيروان عثمان نداشتيم ؛ امّا چه مى توان كرد كه در آن روزگار ، قدرت ، نفوذ كلام ، و غلبه فرمانِ بزرگان و علما و اُمرا ، تأثير فراوانى بر مردم داشت .
نيز همگانْ مطّلع بودند كه پاداش و منزلت ، از آنِ كسانى است كه در فضيلتِ ابو بكر ، اخبار و احاديث ، نقل كنند و همگان ديدند كه محدّثان (به خاطر دستيابى به دنيا) چگونه حديث هاى بسيار ساختند .
اين همه ، مورد اهتمام بنى اميّه بود . بنى اميّه در طول حاكميّتشان ، پيوسته تلاش نمودند تا ياد على عليه السلام و فرزندانش را به فراموشى سپرده ، نور ايشان را خاموش نموده ، برترى ها و بزرگوارى ها و سوابق ايشان (در اسلام) را كتمان كنند .
بنى اميّه ، [ خطيبان و سخنرانان را] وادار نمودند كه على عليه السلام و فرزندانش را بر منبرها ناسزا و دشنام بگويند و مورد لعن قرار دهند .
پس ، پيوسته ، شمشيرها از خون ايشان ، سرخ فام و عدد ايشان كم و دشمنان ايشان فراوان بود .
اين گونه بود كه على عليه السلام و فرزندانش ، همواره كشته و اسير و يا در تبعيد و در فرار بودند و عمْر را پيوسته خوار ، محروم ، ترسان و در انتظار مى گذرانيدند ، تا جايى كه