563
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج12

گونه اى كه بدعت ناشناخته اى كه به وجود آورده اند ، بر سنّتى كه مى شناسند ، غالب مى گردد .
حَجّاج و كسانى نظير عبد الملك و وليد ـ كه حَجّاج را زمامدار كرد ـ و نيز ساير فرعون هاى اُموىِ قبل و بعد اين دو ، بر مخفى نگه داشتن خوبى ها و فضايل على عليه السلام و فرزندان و شيعيانش و نيز پايين آوردن قدر و منزلت آنان ، حريص تر بودند تا ساقط كردن قرائت عبد اللّه و اُبىّ ؛ چون آن نوع قرائت ها موجب سقوط پادشاهى آنان و فساد كار و روشن شدن حالشان نمى شد ، حالْ آن كه مشهور شدن فضل على عليه السلام و فرزندانش و نيز آشكار گشتن خوبى هاى ايشان ، زوال قدرت آنان را در پى مى داشت و موجب تسلّط دوباره حكم كتاب خدا ـ كه كنار نهاده شده بود ـ بر آنان مى گشت .
از اين رو ، آنان ، هشيارانه در مخفى نگه داشتن فضايل على عليه السلام تلاش نمودند و مردم را بر پنهان كردن و پوشيده نگه داشتن آنها وا داشتند ؛ ولى خداوند عز و جل تنها پرتوافشانى و درخشش شخصيّت او و فرزندانش و فزونى يافتن مِهر آنان و انتشار و فراوانى ياد آنان و روشنى نيرومندى استدلال آنان و ظهور برترى آنان و بالا رفتن اعتبار آنان و عظمت يافتن جايگاه آنان را اراده كرده بود ، به گونه اى كه آنان به سبب اهانت هاى امويان ، عزيز شدند و با به فراموشى سپرده شدن يادشان ، زنده شدند و ... سرانجام ، همه بدى هايى كه بدخواهان در حقّ على عليه السلام و فرزندانش اراده كرده بودند ، به خير مبدّل گشت .
در نتيجه ، از فضايل ، ويژگى ها ، مزايا و سوابق على عليه السلام ، آن قدر به ما رسيده است كه پيشتازان ، بر او در اين خصوصْ پيشى نگرفته و اراده كنندگان ، همپاى او نشده و جويندگان ، به او نرسيده اند و اگر آن فضايل ، در شهرت ، همپاى «قبله معيّن» نگشته بود و در فراوانى ، چون «سنّت محفوظ» نبود ، با توجّه به شرايطى كه توصيف كرديم ، از پسِ روزگارى بِدين بلندى ، يك حرف هم از آن همه فضايل به دست ما نمى رسيد .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج12
562

پرورش يابند و بزرگ ترها با آن ، پير گردند .
هنگامى كه عمر بن عبد العزيز به زمامدارى رسيد ، از بدگويى على عليه السلام دست كشيد ، تا جايى كه مردم گفتند : او سنّت را ترك كرده است!
از ابن مسعود ، روايت شده است كه : شما چگونه خواهيد بود ، آن هنگام كه فتنه شما را فراگيرد و كوچك ترها با آن ، تربيت شوند و بزرگ ترها با آن ، پير گردند و مردم طبق آن ، عمل كنند و آن را سنّتْ تلقّى نمايند و هر گاه چيزى از آن فتنه تغيير كند ، گفته شود : سنّت ، تغيير يافته است؟
ابو جعفر مى گويد : مى دانيد كه پاره اى از پادشاهان ، گاه از روى خواهش هاى نفس ، سخن يا روشى را برمى گزينند و مردم را به آن وا مى دارند ، به گونه اى كه غير آن را نمى شناسند ؛ نظير اين كه حَجّاج بن يوسف ، [ در تلاوت قرآن، ]قرائت عثمان را برگزيد و قرائت هاى ابن مسعود و اُبَىّ بن كعب را ترك نمود و مردم را در استفاده از آن دو قرائت ، مورد تهديد قرار دارد . اين ، جداى از جناياتى است كه حَجّاج بن يوسف ، جبّاران بنى اميّه و طاغيان مروانى نسبت به فرزندان على عليه السلام و شيعيانش انجام داده اند .
حاكميّت حَجّاج ، بيست سال بود و هنوز او نمرده بود كه مردم عراق بر قرائت عثمان ، اجتماع كرده بودند و فرزندانشان با آن ، بزرگ شده بودند و (به خاطر خوددارى ورزيدن پدرانشان و نيز سر باز زدن آموزگاران از آموزش جز آن) غير آن را نمى دانستند ، به گونه اى كه اگر قرائت عبد اللّه يا قرائت اُبىّ برايشان خوانده مى شد ، نمى فهميدند و (به سبب عادت كردن به غير آن و طولانى بودن دوره ناآگاهى) نسبت به آشنايى با روش آن دو ، پندارى كراهت آميز و ناشايست داشتند ؛ چون وقتى چيرگى بر رعيّتْ پيدا شود و دوران سلطه بر آنان طولانى گردد و ترس در ميانشان گسترش يابد و تقيّه فراگير گردد ، همگى بر كنار كشيدن و سكوت ، اتّفاق مى كنند و روزگار ، به مرور ، بينش آنان را مى گيرد و از جُرئت و استوارى شان مى كاهد ، به

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج12
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: سلطانی، محمدعلی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 71882
صفحه از 591
پرینت  ارسال به