565
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج12

8 / 5

برداشته شدنِ دشنامگويى به امام

۶۳۱۸.شرح نهج البلاغة :معاويه ، مردم عراق و شام و غير آن دو جا را به دشنام گفتن به على عليه السلام و بيزارى جستن از وى فرمان داد .
بر منبرهاى عالَم اسلام ، به اين روش ، خطبه خوانده شد و اين كار ، در روزگار بنى اميّه ، به سنّتْ تبديل شد ، تا آن كه عمر بن عبد العزيز به قدرت رسيد و آن را برانداخت .

۶۳۱۹.الكامل فى التاريخ :بنى اميّه ، امير مؤمنان (على بن ابى طالب عليه السلام ) را دشنام مى گفتند ، تا آن كه عمر بن عبد العزيز ، خلافت را به دست گرفت . او اين كار را ترك كرد و به همه كارگزارانش نوشت كه آن را ترك كنند .
دليلِ اين كه وى على عليه السلام را دوست داشت ، اين است كه خود گفت : من در مدينه علم مى آموختم و همراه (شاگرد) عبيد اللّه بن عبد اللّه بن عُتبة بن مسعود بودم.در اين خصوص (بدگويى من از على) ، خبرى از من به وى رسيده بود .
روزى پيشش آمدم و او در حال نماز بود . نماز را طولانى كرد . نشستم و منتظر شدم تا از نماز ، بيرون آيد . وقتى نمازش پايان يافت ، به من رو كرد و گفت : كِى فهميدى كه خداوند ، پس از خشنودى از اهل بدر و اهل بيعت رضوان ، بر آنان خشم گرفته است؟
گفتم : اين موضوع را نشنيده ام .
گفت : پس ، خبرى كه از تو درباره على به من رسيده است ، چيست؟
گفتم : از درگاه خداوند و تو عذرخواهى مى كنم . [ از همين الان] از روشى كه داشتم ، دست برداشتم .
[ دليل ديگر ، اين بود كه] هر گاه پدرم سخنرانى مى كرد و به على ناسزا مى گفت ، زبانش سنگين مى شد . گفتم : اى پدر! در سخنرانى ات خوب پيش مى روى ؛ ولى هر گاه به ياد كردن از على مى رسى ، در مى يابم كه ناتوان مى شوى .
گفت : آيا اين مطلب را متوجّه شده اى؟
گفتم : آرى .
گفت : اى پسرم! اگر اين مردمى كه در گِرد ما هستند ، آنچه را ما از على مى دانيم ، بدانند ، از گِرد ما پراكنده مى شوند و به سوى فرزندان وى مى روند .
وقتى [ عمر بن عبد العزيز] به خلافت رسيد ، آن قدر به دنيا علاقه نداشت كه براى آن ، مرتكب اين [ گناه ]بزرگ شود . پس بدگويى على عليه السلام را ترك كرد و به كارگزارانش نوشت كه آنان نيز آن را ترك كنند ، و در عوض ، اين آيه را خواند : «به درستى كه خداوند به دادگرى و نيكوكارى و بخشش به خويشاوندان ، فرمان مى دهد و از كار زشت و ناپسند و ستم ، باز مى دارد . او به شما اندرز مى دهد ، باشد كه پند گيريد» .
اين كار ، در نظر مردم ، جايگاهى نيكو يافت و وى را به اين خاطر ، بسيار مدح كردند .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج12
564

8 / 5

رَفعُ السُّبِّ عَنهُ

۶۳۱۸.شرح نهج البلاغة :إنَّ مُعاوِيَةَ أمرَ النّاسَ بِالعِراقِ وَالشّامِ وغَيرِهِما بِسَبِّ عَلِيٍّ عليه السلام ، وَالبَراءَةِ مِنهُ ، وخَطَبَ بِذلِكَ عَلى مَنابِرِ الإِسلامِ ، وصارَ ذلِكَ سُنَّةً في أيّامِ بَني اُمَيَّةَ ، إلى أن قامَ عُمَرُ بنُ عَبدِ العَزيزِ فَأَزالَهُ . ۱

۶۳۱۹.الكامل في التاريخ :كانَ بَنو اُمَيَّةَ يَسُبّونَ أميرَ المُؤمِنينَ عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ عليه السلام ، إلى أن وَلِيَ عُمَرُ بنُ عَبدِ العَزيزِ الخِلافَةَ ، فَتَرَكَ ذلِكَ وكَتَبَ إلَى العُمّالِ فِي الآفاقِ بِتَركِهِ .
وكانَ سَبَبُ مَحَبَّتِهِ عَلِيّا أنَّهُ قالَ : كُنتُ بِالمَدينَةِ أ تَعَلَّمُ العِلمَ ، وكُنتُ ألزَمُ عُبَيدَ اللّهِ بنَ عَبدِ اللّهِ بنِ عُتبَةَ بنِ مَسعودٍ ، فَبَلَغَهُ عَنّي شَيءٌ مِن ذلِكَ ، فَأَتَيتُهُ يَوما وهُوَ يُصَلّي ، فَأَطالَ الصَّلاةَ ، فَقَعَدتُ أنتَظِرُ فَراغَهُ ، فَلَمّا فَرَغَ مِن صَلاتِهِ التَفَتَ إلَيَّ فَقالَ لي : مَتى عَلِمتَ أنَّ اللّهَ غَضِبَ عَلى أهلِ بَدرٍ وبَيعَةِ الرِّضوانِ بَعدَ أن رَضِيَ عَنهُم ؟ قُلتُ : لَم أسمَع ذلِكَ . قالَ : فَمَا الَّذي بَلَغَني عَنكَ في عَلِيٍّ ؟ فَقُلتُ : مَعذِرَةً إلَى اللّهِ وإلَيكَ ! وتَرَكتُ ما كُنتُ عَلَيهِ .
وكانَ أبي إذا خَطَبَ فَنالَ مِن عَلِيٍّ رضى الله عنه تَلَجلَجَ ۲ ، فَقُلتُ : يا أبَه ، إنَّكَ تَمضي في خُطبَتِكَ ، فَإِذا أتَيتَ عَلى ذِكرِ عَلِيّ عَرَفتُ مِنكَ تَقصيرا !
قالَ : أ وَفطِنَت لِذلِكَ ؟ قُلتُ : نَعَم . فَقالَ : يا بُنَيَّ ، إنَّ الَّذينَ حَولَنا لَو يَعلَمونَ مِن عَلِيٍّ ما نَعلَمُ تَفَرَّقوا عَنّا إلى أولادِهِ .
فَلَمّا وَلِيَ الخِلافَةَ لَم يَكُن عِندَهُ مِنَ الرَّغبَةِ فِي الدُّنيا ما يَرتَكِبُ هذَا الأَمرَ العَظيمَ لِأجلِها ، فَتَرَكَ ذلِكَ وكَتَبَ بِتَركِهِ ، وقَرَأَ عِوَضَهُ : «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاءِحْسَـنِ وَ إِيتَآىءِ ذِى الْقُرْبى» الآيةَ ۳ ، فَحَلَّ هذَا الفِعلَ عِندَ النّاسِ مَحَلّاً حَسَنا ، وأكثَروا مَدحَهُ بِسَبَبِهِ . ۴

1.شرح نهج البلاغة : ج ۴ ص ۵۶ وراجع مروج الذهب : ج ۳ ص ۱۹۳ وإثبات الوصيّة : ص ۱۹۲ وتاريخ اليعقوبي : ج ۲ ص ۳۰۵ .

2.اللجلجة : ثقل اللسان ، ونقص الكلام ، وأن لا يُخرج بعضه في أثر بعض (لسان العرب : ج ۲ ص ۳۵۵ «لجج») .

3.النحل : ۹۰ .

4.الكامل في التاريخ : ج ۳ ص ۲۵۵ وراجع الفخري : ص ۱۲۹ وتاريخ دمشق : ج ۴۵ ص ۱۳۶ وسير أعلام النبلاء : ج ۵ ص ۱۱۷ الرقم ۴۸ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج12
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: سلطانی، محمدعلی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 55027
صفحه از 591
پرینت  ارسال به