۵۸۲۴.امام على عليه السلام :آگاه باشيد كه پس از من ، مردى گلو گشاده و شكم گُنده بر شما چيره خواهد شد ؛ هر چه بيابد ، مى خورد و هر چه نيابد ، مى خواهد . او را بكشيد و البته ، هرگز او را نخواهيد كشت !
بدانيد كه او شما را به دشنام گفتن به من و بيزارى جستن از من ، فرمان خواهد داد . امّا دشنام گفتن! مرا دشنام بگوييد ، كه براى من زكات و براى شما نجات خواهد بود . و امّا بيزارى جستن! از من بيزارى مجوييد ، كه من بر فطرت به دنيا آمده ام و در ايمان و هجرت ، سبقت جسته ام .
۵۸۲۵.الإيضاحـ به نقل از مِينا (هم پيمان عبد الرحمان بن عوف) ـ: على بن ابى طالب ـ كه درود خدا بر او باد ـ در بين لشكر خود ، سر و صدايى شنيد . پرسيد : «چه خبر است ؟» .
گفتند : معاويه كشته شده است .
فرمود : «به پروردگار كعبه سوگند ، هرگز! او كشته نخواهد شد تا آن كه امّت بر گِردش جمع گردند» .
گفتند : پس براى چه با او مى جنگى ، اى امير مؤمنان؟
فرمود : «در پى حُجّتى ميان خود و خداى خود هستم» .
۵۸۲۶.الخرائج و الجرائحـ به نقل از عوف بن مروان ـ: سواره اى از شام رسيد و در كوفه شايع كرد كه معاويه مرده است . آن مرد را پيش على عليه السلام آوردند . [ على عليه السلام ]از وى پرسيد : «آيا مرگ معاويه را خود ديدى؟».
گفت : آرى . از جمله دفن كنندگان او بودم .
على عليه السلام به وى فرمود : «تو دروغگويى» .
مردم گفتند : آيا او دروغ مى گويد؟
فرمود : «آرى . معاويه نمى ميرد تا آن كه زمام اين امّت را به دست گيرد و پس از پادشاهى اش ، اين كار و اين كار را انجام مى دهد» .
مردم گفتند : تو كه مى دانى او به حكومت مى رسد ، چرا با او مى جنگى؟
فرمود : «براى اتمام حجّت» .