3 / 8
عاقبت خالد بن عُرفُطه
۵۸۲۸.مقاتل الطالبيّينـ به نقل از سائب ـ: وقتى على عليه السلام بالاى منبر بود ، مردى وارد شد و گفت : اى امير مؤمنان! خالد بن عُرفُطه مُرد .
فرمود : «به خدا سوگند ، او نمرده است» .
مرد ديگرى وارد شد و گفت : اى امير مؤمنان! خالد بن عرفطه مُرد .
فرمود : «به خدا سوگند ، او نمرده است» .
مرد ديگرى وارد شد و گفت : اى امير مؤمنان! خالد بن عرفطه مُرد .
فرمود : «به خدا سوگند ، نمرده است و نخواهد مُرد تا آن كه با بيرق گم راهى ـ كه حبيب بن عمّار ، آن را به دوش مى كشد ـ از درِ اين مسجد (باب الفيل) ، واردشود» .
مردى از جا برخاست و گفت : اى امير مؤمنان! من حبيب بن عمّار هستم و پيرو تو .
[ على عليه السلام ] فرمود : «همان طور كه گفتم ، خواهد شد» .
[ بعدها] خالد بن عُرفُطه ، در مقدّمه سپاه معاويه ، در حالى كه حبيب بن عمّار ، بيرقش را به دوش داشت ، وارد كوفه شد .
۵۸۲۹.الإرشادـ به نقل از سُوَيد بن غَفْله ـ: مردى پيش امير مؤمنان آمد و گفت : اى امير مومنان! من از منطقه وادى القُرى ۱ گذشتم و ديدم كه خالد بن عُرفُطه در آن جا مُرده است . براى او استغفار كن!
امير مؤمنان فرمود : «دست بردار . او نمرده و نخواهد مرد تا آن كه فرماندهى سپاه گم راهى را ـ كه پرچمدار آن ، حبيب بن حِماز است ـ به عهده گيرد» .
مردى از پايين منبر گفت : اى امير مؤمنان! به خدا سوگند ، من پيرو تو هستم و تو را دوست مى دارم .
فرمود : «تو كيستى؟» .
گفت : من حبيب بن حِماز هستم .
[ على عليه السلام ] فرمود : «آن پرچم را برندار ؛ گر چه برمى دارى و از اين در به مسجد ، وارد مى شوى» و با دست به باب الفيل اشاره كرد .
وقتى امير مؤمنان در گذشت و پس او حسن بن على عليهماالسلام[ نيز] در گذشت وجريان حسين بن على عليهماالسلامپيش آمد و قيامش اتّفاق افتاد ، ابن زياد ، عمر بن سعد رابه سوى حسين بن على عليهماالسلام گسيل داشت و خالد بن عرفطه را در مقدّمه سپاه قرارداد و حبيب بن حِماز [ هم ]صاحب بيرق او بود . او سپاه را پيش برد تا از باب الفيل ، وارد مسجد شد .
[ شيخ مفيد مى گويد :] اين خبر نيز «مستفيض» است و دانشمندان گزارشگر وقايع تاريخى ، آن را انكار نكرده اند . داستان در بين مردم كوفه مشهور و براى همه آشكار بوده است و از آنان ، حتّى دو نفر نيز منكر آن نبوده اند و اين ، از معجزه هايى است كه بيان كرديم .