137
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج11

۵۲۸۸.امام على عليه السلامـ هنگامى كه از مردم خواست براى بار دوم به جنگ با معاويه برخيزند و زمانى كه آنان گرد آمدند ، به سخنرانى ايستاد ـ: سپاس ، خداى يگانه و يكتا و بى نيازِ تنهايى را كه نه از چيزى وجود يافته ، و نه آنچه را كه هست ، از چيزى آفريده است .
او قدرتى است كه با همين [ صفت] از چيزها جدا مى شود و چيزها از او جدا مى شوند . نه او را صفتى است كه به آن دست يابند ، و نه اندازه اى كه براى آن ، مَثَل آورند . در كار توصيف او ، آرايه هاى زبان ها ناكارآمدند ، و گوناگونى صفات ، در آن جا راه گم كرده ، در مى مانند .
در عظمت ملكوتش راه هاى عميق انديشه حيران مى گردند ، و از نفوذ به دانشش ، همه تفسيرها به دور مى مانند . بر غيبِ پوشيده اش پرده هاى ناپيدا افكنده است ، و در مطالب دقيق ، و [ حتّى] در نزديك ترين مراتب آن ، بلندپروازى هاى خِردها ، سرگشته است .
خجسته است خدايى كه انديشه هاى بلند ، به او نمى رسد ، و ژرفكاوى هاى هوشمندانه ، به او دست نمى يابد . برتر است آن كه نه براى او زمانى قابل شمارش ، و نه عمرى دراز ، و نه وصفى محدود است . پاكْ ساحت است آن كه نه سرآغازى به عنوان ابتدا دارد و نه سرانجامى به عنوان انتها ، و نه آخرى كه نابود شود .
او منزّه است، آن سان كه خود ، خويش را توصيف كرده است ، وتوصيف كنندگان به توصيفش نمى رسند، و همه چيزها را به هنگام آفريدنشان محدود ساخته ، تا آنها از شباهت به او متمايز گردند ، و او از شباهت به آنها متمايز گردد .
درون چيزها جاى نگرفته تا گفته شود : «او در چيزها جاى دارد» ، و از آنها دور نيست تا گفته شود : «او از چيزها بيگانه است» ، از چيزها بر كنار نيست تا گفته شود : «در كجاست؟» ، بلكه خداى سبحان ، علمش ، بدان ها احاطه يافته ، و ساخت او آنها را استوار ساخته ، و پاس داشت او آنها را شماره كرده است .
نه پنهانى هاى هواى ناپيدا از او پوشيده است ، و نه پوشيده هاى نهان تاريكى شب ، و نه آنچه در آسمان هاى بالا تا زمين هاى پايين است . براى هر چيزى از آنها نگهبان و گماشته اى است ، و هر چيزى از آنها به چيزى ديگر احاطه دارد و او بر احاطه دارنده آنها احاطه دارد .
يگانه يكتاى بى نيازى است كه نه گردش زمان ، دگرگونش مى سازد ، و نه ساخت چيزى كه هست ، خسته اش مى كند . به آنچه خواست، گفت : «باش» و آن چيز، «هست» شد . آنچه را آفريده ، بدون نمونه پيشين و بدون رنج و تلاش ، ايجاد كرده است . هر كه چيزى مى سازد ، آن را از مادّه اى ساخته است ، و خدا آنچه را كه آفريده ، از مادّه اى نساخته است .
هر دانايى ، پس از نادانى ، آموزش ديده است ، در حالى كه خدا نه جاهل بوده و نه چيزى آموخته است . به چيزها قبل از بودنشان احاطه علمى دارد ، و بودنشان به دانش او چيزى نمى افزايد ، و علم او به چيزها ، پيش از به وجود آمدن آنها ، همچون علم او بدانها پس از به وجود آمدنشان است .
چيزها را نه براى تحكيم پادشاهى اش ايجاد كرده ، و نه از بيم نابودى و كاستى ، و نه براى يارى گرفتن عليه مخالفى دشمنى پيشه و يا همتايى فزون خواه و يا شريكى ستيزه جو ؛ بلكه همه آنها آفريده هايى تربيت شده و بندگانى خوارند .
منزّه است آن كه آفرينش آنچه آغاز كرده و سرپرستى آنچه آفريده ، او را به رنج نينداخته است ، و از روى ناتوانى و يا سستى نيست كه به آنچه آفريده ، بسنده كرده است . آنچه آفريده ، دانسته است ، و آنچه دانسته ، آفريده است . به خاطر انديشيدن در دانشى پيدا شده نيست كه در آفرينش خويش خطا نكرده است و آنچه نيافريده ، به واسطه ترديدش نبوده است ؛ بلكه [ آفرينش او ]سرنوشتى است محتوم ، و علمى است محكم ، و كارى است استوار .
در پروردگارى ، يگانه گشته و خويش را به يگانگى، ويژه ساخته است . بزرگوارى و ستايش را از آنِ خود نموده و در توحيد و بزرگى و والايى ، بى همتا شده است . در ستايش ، يكتايى يافته و به بزرگوارى ، ويژه گرديده است . از داشتن فرزند ، منزّه است و از تماس داشتن با زن ، پاك و بركنار است . ارجمند است و والاتر است از اين كه با شريكانى هم جوار باشد .
در آنچه آفريده ، ضدّى براى او نيست ، و در آنچه مالك است ، همانندى ندارد ، و در مملكتش هيچ كس با او شريك نيست . يگانه و يكتا و بى نياز است . ويران كننده روزگار و زمان و برجاى ماننده پس از پايان است . اوست كه همواره و هميشه پيش از آغاز روزگارها و پس از گردش كارها يكتاى ازلى است . آن كه هرگز نابود نمى شود و پايان نمى پذيرد .
با اين اوصاف ، پروردگارم را توصيف مى كنم : خدايى جز خداوند يگانه نيست ؛ شگفتا از بزرگى اش كه چه بزرگ است او! شگفتا از والايى اش ، كه چه والاست! و شگفتا از عزّتمندى اش ، كه چه عزّتمند است! و از آنچه ستمكاران مى گويند ، بسيار والاتر است .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج11
136

۵۲۸۸.عنه عليه السلامـ عِندَمَا استَنهَضَ النّاسَ في حَربِ مُعاوِيَةَ فِي المَرَّةِ الثّانِيَةِ ، فَلَمَّا اجتَمَعَ النّاسُ قامَ خَطيبا ـ: الحَمدُ للّهِِ الواحِدِ الأَحَدِ الصَّمَدِ المُتَفَرِّدِ الَّذي لا مِن شَيءٍ كانَ ، ولا مِن شَيءٍ خَلَقَ ما كانَ ، قُدرَةٌ بان بِها مِنَ الأَشياءِ وبانَتِ الأَشياءُ مِنهُ ، فَلَيسَت لَهُ صِفَةٌ تُنالُ ولا حَدٌّ تُضرَبُ لَهُ فيهِ الأَمثالُ ، كَلَّ دونَ صِفاتِهِ تَحبيرُ اللُّغاتِ ، وضَلَّ هُناكَ تَصاريفُ الصِّفاتِ ، وحارَ في مَلَكوتِهِ عَميقاتُ مَذاهِبِ التَّفكيرِ ، وَانقَطَعَ دونَ الرُّسوخِ في عِلمِهِ جَوامِعُ التَّفسيرِ ، وحالَ دونَ غَيبِهِ المَكنونِ حُجُبٌ مِنَ الغُيوبِ ، تاهَت في أدنى أدانيها طامِحاتُ العُقولِ في لَطيفاتِ الاُمورِ .
فَتَبارَكَ اللّهُ الَّذي لا يَبلُغُهُ بُعدُ الهِمَمِ ، ولا يَنالُهُ غَوصُ الفِطَنِ ، وتَعالَى الَّذي لَيسَ لَهُ وَقتٌ مَعدودٌ ، ولا أجَلٌ مَمدودٌ ، ولا نَعتٌ مَحدودٌ ، سُبحانَ الَّذي لَيسَ لَهُ أوَّلٌ مُبتَدَأٌ ، ولا غايَةٌ مُنتَهًى ، ولا آخِرٌ يَفنى .
سُبحانَهُ هُوَ كَما وَصَفَ نَفسَهُ ، وَالواصِفونَ لا يَبلُغونَ نَعتَهُ ، وحَدَّ الأَشياءَ كُلَّها عِندَ خَلقِهِ ، إبانَةً لَها مِن شَبَهِهِ وإبانَةً له مِن شَبَهِها ، لَم يَحلُل فيها فَيُقالَ : هُوَ فيها كائِنٌ ، ولَم يَنأَ عَنها فَيُقالَ : هُوَ مِنها بائِنٌ ، ولَم يَخلُ مِنها فَيُقالَ لَهُ : أينَ ، لكِنَّهُ سُبحانَهُ أحاطَ بِها عِلمُهُ ، وأتقَنَها صُنعُهُ ، وأحصاها حِفظُهُ ، لَم يَعزُب عَنهُ خَفِيّاتُ غُيوبِ الهَواءِ ، ولا غَوامِضُ مَكنونِ ظُلَمِ الدُّجى ، ولا ما فِي السَّماواتِ العُلى إلَى الأَرَضينَ السُّفلى ، لِكُلِّ شَيءٍ مِنها حافِظٌ ورَقيبٌ ، وكُلُّ شَيءٍ مِنها بِشَيءٍ مُحيطٌ ، وَالمُحيطُ بِما أحاطَ مِنها .
الواحِدُ الأَحَدُ الصَّمَدُ ، الَّذي لا يُغَيِّرُهُ صُروفُ الأَزمانِ ، ولا يَتَكَأَّدُهُ صُنعُ شَيءٍ كانَ ، إنَّما قالَ لِما شاءَ : كُن فَكَان . اِبتَدَعَ ما خَلَقَ بِلا مِثالٍ سَبَقَ ، ولا تَعَبٍ ولا نَصَبٍ ، وكُلُّ صانِعِ شَيءٍ فَمِن شَيءٍ صَنَعَ ، وَاللّهُ لا مِن شَيءٍ صَنَعَ ما خَلَقَ ، وكُلُّ عالِمٍ فَمِن بَعدَ جَهلٍ تَعَلَّمَ ، وَاللّهُ لَم يَجهَل ولَم يَتَعَلَّم . أحاطَ بِالأَشياءِ عِلما قَبلَ كَونِها ، فَلَم يَزدَد بِكَونِها عِلما ، عِلمُهُ بِها قَبلَ أن يُكَوِّنَها كَعِلمِهِ بَعدَ تَكوينِها ، لَم يُكَوِّنها لِتَشديدِ سُلطانٍ ، ولا خَوفٍ مِن زَوالٍ ولا نُقصانٍ ، ولَا استِعانَةٍ عَلى ضِدٍّ مُناوٍ ، ولا نِدٍّ مُكاثِرٍ ، ولا شَريكٍ مُكابِرٍ ، لكِن خَلائِقُ مَربوبونَ وعِبادٌ داخِرونَ .
فَسُبحانَ الَّذي لا يَؤُودُهُ خَلقُ ما ابتَدَأَ ، ولا تَدبيرُ ما بَرَأَ ، ولا مِن عَجزٍ ولا مِن فَترَةٍ بِما خَلَقَ اكتَفى ، عَلِمَ ما خَلَقَ وخَلَقَ ما عَلِمَ ، لا بِالتَّفكيرِ في عِلمٍ حادِثٍ أصابَ ما خَلَقَ ، ولا شُبهَةٍ دَخَلَت عَلَيهِ فيما لَم يَخلُق ، لكِن قَضاءٌ مُبرَمٌ ، وعِلمٌ مُحكَمٌ ، وأمرٌ مُتقَنٌ . تَوَحَّدَ بِالرُّبوبِيَّةِ ، وخَصَّ نَفسَهُ بِالوَحدانِيَّةِ ، وَاستَخلَصَ بِالمَجدِ وَالثَّناءِ ، وتَفَرَّدَ بِالتَّوحيدِ وَالمَجدِ وَالسَّناءِ ، وتَوَحَّدَ بِالتَّحميدِ ، وتَمَجَّدَ بِالتَّمجيدِ ، وعَلا عَنِ اتِّخاذِ الأَبناءِ ، وتَطَهَّرَ وتَقَدَّسَ عَن مُلامَسَةِ النِّساءِ ، وعَزَّ وجَلَّ عَن مُجاوَرَةِ الشُّرَكاءِ .
فَلَيسَ لَهُ فيما خَلَقَ ضِدٌّ ، ولا لَهُ فيما مَلَكَ نِدٌّ ، ولَم يَشرَكهُ في مُلكِهِ أحَدٌ ، الواحِدُ الأَحَدُ الصَّمَدُ ، المُبيدُ لِلأَبَدِ وَالوارِثُ لِلأَمَدِ ، الَّذي لَم يَزَل ولا يَزالُ وَحدانِيّا أزَلِيّا ، قَبلَ بَدءِ الدُّهورِ وبَعدَ صُروفِ الاُمورِ ، الَّذي لا يَبيدُ ولا يَنفَدُ ، بِذلِكَ أصِفُ رَبّي فَلا إلهَ إلَا اللّهُ ، مِن عَظيمٍ ما أعظَمَهُ ؟ ! ومِن جَليلٍ ما أجَلَّهُ ؟ ! ومِن عَزيزٍ ما أعَزَّهُ ؟ ! وتَعالى عَمّا يَقولُ الظّالِمونَ عُلُوّا كَبيرا . ۱

1.الكافي : ج ۱ ص ۱۳۴ ح ۱ عن محمّد بن أبي عبد اللّه ومحمّد بن يحيى جميعا رفعاه إلى الإمام الصادق عليه السلام ، التوحيد : ص ۴۱ ح ۳ عن الحصين بن عبد الرحمن عن أبيه عن الإمام الصادق عن آبائه عنه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج ۴ ص ۲۶۹ ح ۱۵ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج11
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: سلطانی، محمدعلی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 101245
صفحه از 613
پرینت  ارسال به