147
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج11

۵۲۹۳.امام على عليه السلام :سپاسْ خدايى را كه حالى از او بر حالى پيشى نگرفته است تا اوّل باشد ، پيش از آن كه آخر باشد ، و آشكار باشد ، پيش از آن كه پنهان باشد . آنچه جز او واحد ناميده شود ، [ به معناى ]اندك و تنهاست ، و هر عزيزى غيرِ او خوار است ، و هر قدرتمندى غيرِ او ناتوان است ، و هر مالكى غيرِ او ، خود ، مِلك ديگرى است ، و هر دانايى غير او آموزنده دانش است .

۵۲۹۴.امام على عليه السلام :خدايى جز خداوند يكتا نيست كه شاكرِ فرمانبرِ خويش است ، و مهلت دهنده به شركْ ورزنده خود . در عين دور بودن ، نسبت به آن كه او را مى خوانَد ، نزديك است ، و در حقّ آن كه به سايه اش پناه بَرد و به ريسمانش چنگ زند ، نيكْ رفتار و مهربان است .
و خدايى جز خداوند يكتا نيست ؛ پاسخگو به هر آن كس كه با صدايى آهسته صدايش كند ؛ شنونده هر كس كه با نهان ترين نَجوايش با او مناجات كند ؛ مهربان با آن كه براى گشايش اندوهش به او اميد دارد ؛ نزديك به آن كس كه براى رهايى از رنج و غم خود ، او را مى خوانَد .
و خدايى جز خداوند يكتا نيست ؛ بردبار نسبت به آن كه در [فهم] آياتش به كژراهه مى رود و از آيات روشن او روى بر مى تابد و در هر حالت ، به انكارش مى پردازد .
خداىْ بزرگ ترين است ، چيره بر اضداد ، فراتر از داشتن همگون ، تنها در منّت نهادن بر همه بندگان .
خداىْ بزرگ ترين است ، پوشيده در عظمتِ ملكوت و عزّت ، تنها در جَبَروت و قدرت ، آراسته به كبريا و عظمت .
خداىْ بزرگ ترين است ، ستوده به خاطر دوام پادشاهى اش ، و چيره به سبب دليل روشن و برهان و [ به سبب ]تحقّق بخشيدن اراده[ اش] در هر وقت و زمان .

۵۲۹۵.حلية الأولياءـ به نقل از نعمان بن سعد ـ: من در كوفه ، در دار الحكومه، خانه على بن ابى طالب عليه السلام بودم كه نَوفل بن عبد اللّه ، وارد شد و گفت : اى امير مؤمنان! بيرونِ در ، چهل نفر از يهوديان ايستاده اند .
على عليه السلام فرمود : «آنان را نزد من آوريد» .
هنگامى كه نزد وى آمدند ، به وى گفتند : اى على! اين پروردگارت را كه در آسمان است ، براى ما توصيف كن كه چگونه است؟ چگونه بوده است؟ از كى بوده؟ و بر روى چه چيزى است؟
على عليه السلام ، آرام نشست و فرمود : «اى يهوديان! از من بشنويد و در انديشه اين نباشيد كه از كسى جز من بپرسيد . پروردگار من عز و جل ، همان اوّل است كه نه از چيزى آغاز شده ، و نه با چيزى آميخته گشته است .
نه در وَهْمى حُلول كرده ، و نه سايه اى است كه در پى او روند ، و نه پوشيده اى است تا در چيزى فرا گرفته شود ، و نه پس از نبودن ، بود شده كه گفته شود : پديده است ؛ بلكه همان است كه چيزها را چگونگى بخشيده كه چگونه باشند . برتر از آن است كه خود به چگونه بودن ، توصيف شود ؛ بلكه بوده است و خواهد بود ، با وجود گذشت زمان ها و با همه دگرگونى ها .
چگونه با سايه ها توصيف شود ، و چگونه به وسيله زبان هاى گويا وصف گردد ، آن كه در چيزها نيست ، تا گفته شود : جداست و از چيزها جدا نشده تا گفته شود : در آنهاست ؛ بلكه او بدون چگونگى است و او نزديك تر از رگِ گردن [ به انسان ]است و در شباهت ، دورتر از هر دور است .
از بندگانش حركت دادن چشمى ، انباشتگى لفظى ، جمع و پراكنده شدن ريگ ها ، يا برداشتن گامى در تاريكى شب ظلمانى بر او پوشيده نمى مانَد ، و نه ماه نورانى ، و نه گسترش خورشيد درخشان با آن نور و آن توالى شان ، و نه آمدن شب در پيش رو ، و نه گذشتن روز درگذر ، هيچ كدام بر وى پوشيده نيست ، كه او بر آنچه از آفرينش خود كه اراده مى كند ، احاطه دارد .
او دانا به هر مكان و هر زمان و هر آن و هر پايان و هر مدّت است . فرجام براى آفريده ها تعيين شده ، و اندازه ، به غير او نسبت داده شده است . چيزها را از مادّه هاى پيشين نيافريده ، و نه بر اساس سوابقى از پيش از خود ؛ بلكه آنچه را كه آفريده ، آفريد و آفرينش آن را استوار كرد ، و آنچه را كه صورتگرى كرده ، به نيكى صورتگرى كرده است ، و در برترىِ خويش ، يگانگى جُسته است .
هيچ موجودى از او سرْ باز نمى زند و او را در اطاعت هيچ موجودى از ميان آفريده هايش سودى نيست . پاسخگويى اش به درخواست كنندگانش ، سريع است ، و فرشتگان در آسمان ها و زمين ها ، به فرمان اويند .
علم او به مردگانِ نابود شده ، همچون علم او به زندگانى است كه مى آيند ، و علم او به آنچه در آسمان هاى بالاست ، مانند علم اوست به آنچه در زمينِ پايين است ، و علمش شاملِ همه چيز است .
نواها او را سرگردان نمى كنند ، و گويش ها او را مشغول نمى گردانند . شنواىِ صداهاى گوناگون است ، بى آن كه اندامى براى او به هم آمده باشد . سامان بخشِ بينا ، دانا به كارها ، و زنده پابرجاست .
منزّه است او ! با موسى عليه السلام ، بى اعضا و بى لب و [ زبان] و زبانك ، سخن گفت . پاك و والاتر است از اين كه با صفت ها شكل بگيرد .
آن كه پندارد خداى ما محدود است ، نسبت به آفريدگار معبود ، جهل ورزيده است ، و آن كه تصوّر كند كه مكان ها او را در بر مى گيرند ، همواره گرفتار سرگردانى و در هم ريختگى خواهد شد ؛ چرا كه او به همه مكان ها احاطه دارد .
اى كسى كه بر خلاف قرآن و برهان ، خود را براى توصيف خداى مهربان، به رنج افكنده اى ! اگر راست مى گويى ، جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل را براى ما توصيف كن . هيهات ! تو كه از وصف مخلوقى چون خود ناتوانى ، مى خواهى آفريدگار معبود را وصف كنى؟! به راستى ، تو كه تنها صفاتِ موجودِ داراى پيكر و اندام را درك مى كنى ، چگونه مى توانى آن را كه خواب و چُرتى او را فرا نمى گيرد ، درك كنى؟! آنچه در زمين ها و آسمان هاست و آنچه بين آن دو است ، از آنِ اوست ، و او پروردگار عرش عظيم است» .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج11
146

۵۲۹۳.عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي لَم تَسبِق لَهُ حالٌ حالاً ، فَيَكونَ أوَّلاً قَبلَ أن يَكونَ آخِرا ، ويَكونَ ظاهِرا قَبلَ أن يَكونَ باطِنا ، كُلُّ مُسَمّىً بِالوَحدَةِ غيرَهُ قَليلٌ ، وكُلُّ عَزيزٍ غَيرَهُ ذَليلٌ ، وكُلُّ قَوِيٍّ غَيرَهُ ضَعيفٌ ، وكُلُّ مالِكٍ غَيرَهُ مَملوكٌ ، وكُلُّ عالِمٍ غَيرَهُ مُتَعَلِّمٌ . ۱

۵۲۹۴.عنه عليه السلام :لا إلهَ إلَا اللّهُ الشّاكِرُ لِلمُطيعِ لَهُ ، المُملي لِلمُشرِكِ بِهِ ، القَريبُ مِمَّن دَعاهُ عَلى حالٍ بَعدَهُ ، وَالبَرُّ الرَّحيمُ بِمَن لَجَأَ إلى ظِلِّهِ وَاعتَصَمَ بِحَبلِهِ .
ولا إلهَ إلَا اللّهُ المُجيبُ لِمَن ناداهُ بِأَخفَضِ صَوتِهِ ، السَّميعُ لِمَن ناجاهُ لِأَغمَضِ سِرِّهِ ، الرَّؤوفُ بِمَن رَجاهُ لِتَفريجِ هَمِّهِ ، القَريبُ مِمَّن دَعاهُ لِتَنفيسِ كَربِهِ وغَمِّهِ .
ولا إلهَ إلَا اللّهُ الحَليمُ عَمَّن ألحَدَ في آياتِهِ ، وَانحَرَفَ عَن بَيِّناتِهِ ، ودانَ بِالجُحودِ في كُلِّ حالاتِهِ . وَاللّهُ أكبَرُ القاهِرُ لِلأَضدادِ ، المُتَعالي عَنِ الأَندادِ ، المُتَفَرِّدُ بِالمِنَّةِ عَلى جَميعِ العِبادِ ، وَاللّهُ أكبَرُ المُحتَجِبُ بِالمَلَكوتِ وَالعِزَّةِ ، المُتَوَحِّدُ بِالجَبَروتِ وَالقُدرَةِ ، المُتَرَدّي بِالكِبرياءِ وَالعَظَمَةِ ، وَاللّهُ أكبَرُ المُتَقَدِّسُ بِدَوامِ السُّلطانِ ، وَالغالِبُ بِالحُجَّةِ وَالبُرهانِ ، ونَفاذِ المَشِيَّةِ في كُلِّ حينٍ وأوانٍ . ۲

۵۲۹۵.حلية الأولياء عن النُّعمان بن سَعد :كُنتُ بِالكوفَةِ في دارِ الإِمارَةِ دارِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ ، إذ دَخَلَ عَلَينا نَوفُ بنُ عَبدِ اللّهِ فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ بِالبابِ أربَعونَ رَجُلاً مِنَ اليَهودِ فَقالَ عَلِيٌّ : عَلَيَّ بِهِم ، فَلَمّا وَقَفوا بَينَ يَدَيهِ قالوا لَهُ : يا عَلِيُّ صِف لَنا رَبَّكَ هذَا الَّذي فِي السَّماءِ ، كَيفَ هُوَ ؟ وكَيفَ كانَ ؟ ومَتى كانَ ؟ وعَلى أيِّ شَيءٍ هُوَ ؟
فَاستَوى عَلِيٌّ جالِسا وقالَ : مَعشَرَ اليَهودِ ! اسمَعوا مِنّي ولا تُبالوا أن لا تَسأَلوا أحَدا غَيري! إنَّ رَبّي عَزَّ وجَلَّ هُوَ الأَوَّلُ لَم يبدَ مِمّا، ولا مُمازِجٌ مَعَ ما ، ولا حالٌّ وَهما ، ولا شَبَحٌ يُتقَصَّى ، ولا مَحجوبٌ فَيُحوى ، ولا كانَ بَعدَ أن لَم يَكن فَيُقالَ حادِثٌ ، بَل جَلَّ أن يُكَيَّفَ المُكَيِّفُ لِلأَشياءِ كَيفَ كانَ ، بَل لَم يَزَل ولا يَزولُ لِاختِلافِ الأَزمانِ ، ولا لِتَقَلُّبِ شَأنٍ بعد شَأنٍ .
وكَيفَ يوصَفُ بالأَشباحِ ، وَكَيفَ ينعَتُ بالأَلسُن الفِصاح مَن لَم يَكُن فِي الأَشياء فيقال : بائِنُ ، ولَم يَبِنْ عَنها فيُقالُ : كائِنٌ ؟ بَل هُوَ بِلا كَيفِيَّةٍ ، وهُوَ أقرَبُ مِن حَبلِ الوَريدِ ، وأبعَدُ فِي الشَّبَهِ مِن كُلِّ بَعيدٍ ، لا يَخفى عَلَيهِ مِن عِبادِهِ شُخُوصُ لَحظَةٍ ، ولا كُرورُ لَفظَةٍ ، ولَا ازدِلافُ رَقوَةٍ ، ولا انبِساطُ خُطوَةٍ ، في غَسَقِ لَيلٍ داجٍ ، ولا إدلاجٍ ، لا يَتَغشّى عَلَيه القَمَرُ المُنيرُ ، ولَا انبِساطُ الشَّمس ذاتِ النّورِ بِضَوئِهِما فِي الكُرورِ ، ولا إقبالُ لَيلٍ مُقبلٍ ، ولا إدبارُ نَهارٍ مُدبرٍ إلّا وهُوَ مُحيطٌ بِما يُريدُ مِن تَكوينِهِ .
فَهُوَ العالِمُ بِكُلِّ مَكانٍ ، وكُلِّ حينٍ وأوانٍ ، وكُلّ نَهايةٍ وَمدَّةٍ ، والأَمَدُ إلى الخَلقِ مَضروبٌ ، والحَدُّ إلى غَيرِهِ مَنسوبٌ ، لَم يَخلُقِ الأَشياءَ مِن اُصولٍ أوَّلِيَّةٍ ، وَلا بِأَوائِلَ كانَت قَبلَه بَدِيَّةً ، بَل خَلَقَ ما خَلَقَ فَأَقام خَلقَهُ . وصَوَّرَ ما صَوَّرَ فأَحسَنَ صورَتَه ، تَوحَّدَ في عُلُوِّهِ ، فَلَيسَ لِشَيءٍ منهُ امتِناعٌ ، ولا لَهُ بطاعَةِ شَيءٍ مِن خَلقِهِ انتِفاعٌ ، إجابَتهُ لِلدّاعينَ سَريعَةٌ ، والمَلائِكَةُ فِي السَّماواتِ والأَرَضينَ لَهُ مُطيعَةٌ ، عِلمُهُ بِالأَمواتِ البائِدينَ كَعِلمِهِ بِالأَحياءِ المُتَقَلِّبينَ ، وعِلمُهُ بِما فِي السَّماواتِ العُلى كَعِلمِهِ بِما فِي الأَرضِ السُّفلى ، وعِلمُهُ بِكُلِّ شَيءٍ .
لا تُحيِّرُه الأَصواتُ ، ولا تَشغَلُه اللُّغاتُ ، سَميعٌ لِلأَصواتِ المُختَلِفَة ، بِلا جَوارِحَ لَهُ مُؤتَلَفةٍ ، مُدبِّرٌ بَصيرٌ ، عالِمٌ بِالاُمورِ ، حَيٌّ قَيّومٌ ، سُبحانَهُ .
كَلَّمَ موسى تَكليما بِلا جَوارِحَ ولا أدَواتٍ ولا شَفَةٍ ولا لَهَواتٍ ، سُبحانَهُ وتَعالى عَن تَكييفِ الصِّفاتِ .
مَن زَعَمَ أنَّ إلهَنا مَحدودٌ فَقَد جَهِلَ الخالِقَ المَعبودَ ، ومَن ذَكَرَ أنَّ الأَماكِنَ بِهِ تُحيطُ لَزِمَتهُ الحَيرَةُ وَالتَّخليطُ ، بَل هُوَ المُحيطُ بِكُلِّ مَكانٍ .
فَإِن كُنتَ صادِقا أيُّهَا المُتَكَلِّفُ لِوَصفِ الرَّحمنِ بِخِلافِ التَّنزيلِ وَالبُرهانِ فَصِف لَي جِبريلَ وميكائيلَ وإسرافيلَ ، هَيهاتَ ! أ تَعجِزُ عَن صِفَةِ مَخلوقٍ مِثلِكَ وتَصِفُ الخالِقَ المَعبودَ ؟ ! وأنتَ تُدرِكُ صِفَةَ رَبِّ الهَيئَةِ وَالأَدَواتِ ، فَكَيفَ مَن لَم تَأخُذهُ سِنَةٌ ولا نَومٌ ، لَهُ ما فِي الأَرَضينَ وَالسَّماواتِ ، وما بَينَهُما وهُوَ رَبُّ العَرشِ العَظيمِ ! ۳

1.نهج البلاغة : الخطبة ۶۵ ، بحار الأنوار : ج ۴ ص ۳۰۹ ح ۳۷ .

2.البلد الأمين : ص ۹۳ ، بحار الأنوار : ج ۹۰ ص ۱۳۹ ح ۷ .

3.حلية الأولياء : ج ۱ ص ۷۲ ، كنز العمّال : ج ۱ ص ۴۰۸ ح ۱۷۳۷ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج11
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: سلطانی، محمدعلی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 100987
صفحه از 613
پرینت  ارسال به