213
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج11

1 / 2

انواع مردم

۵۳۳۷.امام على عليه السلامـ در سخنرانى اش كه در آن ، روزگارش را به «بيداد» توصيف كرده و مردم را در آن به سه گروه تقسيم مى كند و به زهد در دنيا سفارش مى كند ـ: اى مردم! ما در روزگارى واژگونه ، و زمانه اى ناسپاس ، به سر مى بريم ؛ روزگارى كه نيكوكار ، در آن ، بدكار به شمار مى آيد ، و ستمكار ، بر طغيانگرى مى افزايد . از آنچه مى دانيم ، بهره نمى بريم ، و از آنچه نمى دانيم ، نمى پرسيم ، و از حادثه اى نمى هراسيم تا آن كه بر ما فرود مى آيد.
مردم ، چهار گروه شده اند :
گروهى از آنان ، كسانى هستند كه چيزى جز خوارىِ نفس ، كندىِ سلاح و كمىِ دارايى ، آنها را از فساد ، باز نمى دارد .
گروه ديگر ، آنانى هستند كه شمشير از نيام بركشيده اند و شرارت خود را آشكار ساخته اند و نيروى سواره و پياده خود را گرد آورده اند ، خود را آماده ساخته و دينشان را براى مالى كه فرصت طلبانه آن را به دست آوردند و يا سوارانى كه فرماندهى كنند و يا منبرى كه بر آن نشينند ، نابود كرده اند ، و چه بد داد و ستدى است كه دنيا را براى جان خويش ، قيمت بشمارى و آن را جاى گزين آنچه براى تو در نزد خدا هست ، بپندارى .
گروهى ديگر ، آنانى هستند كه با كار آخرت ، دنيا را مى جويند ، و با كار دنيا ، در پى آخرت نيستند . از خود ، فروتنى نشان مى دهند ، گام هاى كوتاه برمى دارند ، دامن خويش را بالا نگه مى دارند ، و خود را براى امانت گرفتن ، آراسته مى سازند ، و خطاپوشى خداوند را به گونه ابزارى براى نافرمانى از او به كار مى گيرند . گروهى از آنان ـ كه پستى و نداشتن وسيله ، آنان را از حكومتْ دور كرده ـ به آنچه دارند ، بسنده مى كنند ، خود را به اسم قناعت مى آرايند ، و به لباس اهل زهد ، آراسته مى شوند ، حالْ آن كه هيچ شب و روزى با زهد ، همراه نبوده اند .
انسان هايى باقى مى مانند كه ياد بازگشت قيامت ، نگاه هايشان را فرو هشته و بيم محشر ، اشكشان را جارى ساخته است . اينان ، گريزان از مردم ، ترسان و مقهور ، ساكتِ لب بسته ، دعا كننده مخلص و گريانِ دردمندند كه پرهيزگارى ، آنان را گم نام كرده ، و خوارى دامنگيرشان گشته و در دريايى شور ، غوطه ورند . دهان هايشان بسته ، و دل هايشان زخمى است . آن قدر پند داده اند كه به ستوه آمده اند ، و از چيرگى هواپرستان ، خوار گشته اند ، و كشته شده اند و كم شمار گرديده اند .
بايد كه دنيا در چشمانتان كوچك تر از تفاله برگ درخت سلَم و خرده پشم افتاده از قيچى باشد . از گذشتگان خود ، پند بگيريد ، پيش از آن كه آيندگان از شما پند بگيرند . دنيا نكوهيده را از خود برانيد ؛ چرا كه اين دنيا ، كسانى را كه شيفته تر از شما به آن بودند ، راند .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج11
212

1 / 2

أصنافُ النّاسِ

۵۳۳۷.الإمام عليّ عليه السلامـ مِن خُطبَةٍ لَهُ عليه السلام يَصِفُ زَمانَهُ بِالجَورِ ، ويَقسِمُ النّاسَ فيهِ خَمسَةَ أصنافٍ ، ثُمَّ يُزَهِّدُ فِي الدُّنيا ـ: أيُّهَا النّاسُ ، إنّا قَد أصبَحنا في دَهرٍ عَنودٍ ، وزَمَنٍ كَنودٍ ، يُعَدُّ فيهِ المُحسِنُ مُسيئاً ، ويَزدادُ الظّالِمُ فيهِ عُتُوّاً ، لا نَنتَفِعُ بِما عَلِمنا ، ولا نَسأَلُ عَمّا جَهِلنا ، ولا نَتَخَوَّفُ قارِعَةً حَتّى تَحُلَّ بِنا . وَالنّاسُ عَلى أربَعَةِ أصنافٍ :
مِنهُم مَن لا يَمنَعُهُ الفَسادَ فِي الأَرضِ إلّا مَهانَةُ نَفسِهِ وكَلالَةُ حَدِّهِ ونَضيضُ وَفرِهِ .
ومِنهُمُ المُصلِتُ لِسَيفِهِ ، وَالمُعلِنُ بِشَرِّهِ ، وَالمُجلِبُ بِخَيلِهِ ورَجِلِهِ ، قَد أشرَطَ نَفسَهُ وأوبَقَ دينَهُ لِحُطامٍ يَنتَهِزُهُ أو مِقنَبٍ ۱ يَقودُهُ أو مِنبَرٍ يَفرَعُهُ . ولَبِئسَ المَتجَرُ أن تَرَى الدُّنيا لِنَفسِكَ ثَمَناً ومِمّا لَكَ عِندَ اللّهِ عِوَضاً !
ومِنهُم مَن يَطلُبُ الدُّنيا بِعَمَلِ الآخِرَةِ ولا يَطلُبُ الآخِرَةَ بِعَمَلِ الدُّنيا ، قَد طامَنَ مِن شَخصِهِ وقارَبَ مِن خَطوِهِ وشَمَّرَ مِن ثَوبِهِ وزَخرَفَ مِن نَفسِهِ لِلأَمانَةِ ، وَاتَّخَذَ سِترَ اللّهِ ذَريعَةً إلَى المَعصِيَةِ .
ومِنهُم مَن أبعَدَهُ عَن طَلَبِ المُلكِ ضُؤولَةُ نَفسِهِ وَانقِطاعُ سَبَبِهِ ، فَقَصَرَتهُ الحالُ عَن حالِهِ فَتَحَلّى بِاسمِ القَناعَةِ وتَزَيَّنَ بِلِباسِ أهلِ الزَّهادَةِ ، ولَيسَ مِن ذلِكَ في مَراحٍ ولا مَغدًى .
وبَقِيَ رِجالٌ غَضَّ أبصارَهُم ذِكرُ المَرجِعِ ، وأراقَ دُموعَهُم خَوفُ المَحشَرِ ، فَهُم بَينَ شَريدٍ نادٍّ ، وخائِفٍ مَقموعٍ ، وساكِتٍ مَكعومٍ ، وداعٍ مُخلِصٍ ، وثَكلانَ موجَعٍ ، قَد أخمَلَتهُمُ التَّقِيَّةُ وشَمِلَتهُمُ الذِّلَّةُ ، فَهُم في بَحرٍ اُجاجٍ ، أفواهُهُم ضامِزَةٌ ۲ ، وقُلوبُهُم قَرِحَةٌ ، قَد وَعَظوا حَتّى مَلّوا وقُهِروا حَتّى ذَلّوا ، وقُتِلوا حَتّى قَلّوا .
فَلتَكُنِ الدُّنيا في أعيُنِكُم أصغَرَ مِن حُثالَةِ القَرَظِ ۳ ، وقُراضَةِ ۴ الجَلَمِ ۵ ، وَاتَّعِظوا بِمَن كانَ قَبلَكُم ، قَبلَ أن يَتَّعِظَ بِكُم مَن بَعدَكُم ، وَارفُضوها ذَميمَةً ، فَإِنَّها قَد رَفَضَت مَن كانَ أشغَفَ بِها مِنكُم . ۶

1.المِقنَب ـ بالكسر ـ : جَماعة الخيل والفُرسان (النهاية : ج ۴ ص ۱۱۱ «قنب») .

2.الضامِز : المُمسك (النهاية : ج ۳ ص ۱۰۰ «ضمز») .

3.القَرَظ : وَرقُ السَّلَم (النهاية : ج ۴ ص ۴۳ «قرظ») .

4.القُراضة : ما سقط بالقَرض (لسان العرب : ج ۷ ص ۲۱۶ «قرض») .

5.الجَلَم : الذي يُجَزُّ به الشَّعَر والصُّوف كالمقصّ (مجمع البحرين : ج ۱ ص ۳۰۷ «جلم») . وهما كناية عن الغاية في الزهادة .

6.نهج البلاغة : الخطبة ۳۲ ، بحار الأنوار : ج ۷۸ ص ۴ ح ۵۴ ؛ مطالب السؤول : ص ۳۲ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج11
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: سلطانی، محمدعلی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 90407
صفحه از 613
پرینت  ارسال به