4 / 7
بى رغبتى به دنيا
۵۵۷۰.امام على عليه السلام :اى بندگان خدا! شما را به پرواى الهى سفارش مى كنم كه توشه و پناه است ؛ توشه اى است كه به مقصد مى رسانَد ، و پناهى است كه مى رهاند . شنواننده ترين دعوت كننده ، به سوى آن فرا مى خوانَد ، و بهترين نگاه دارنده ، آن را نگاه مى دارد . پس فراخواننده اش آن را شنوانيد و پذيرنده اش ، رستگار گرديد .
بندگان خدا! پرواى الهى ، دوستان خدا را از انجام دادن حرام هاى او نگه داشته ، و ترس از او را در دل هايشان هميشگى كرده است ، به گونه اى كه آنان را در شب ها بيدار نگه مى دارد و در شدّت گرماى روزها ، تشنه مى گذارد .
آسايش را با رنج ، و سيرابى را با تشنگى به دست آوردند . مرگ را نزديك دانستند و به كار شتافتند ، و آرزو را دروغ شمردند و اجل را در نظر آوردند .
پس به راستى كه دنيا ، سراى نابودى و سختى و دگرگونى و عبرت گيرى است . براى نابودى [ دنيا] ، اين بس كه روزگار ، كمان خويش را كشيده است ، در حالى كه تيرش خطا نمى رود و جراحتش بهبود نمى يابد ، زنده را به تير مرگ مى زند ، و سالم را به تير بيمارى ، و نجات يافته را به تير هلاكت .
روزگار ، خورنده اى است كه سيرى نمى پذيرد ، و نوشنده اى است كه تشنگى اش فرو نمى نشيند .
از سختى هاى دنيا ، اين است كه انسان ، چيزى را كه نمى خورَد ، جمع مى كند ، و جايى را كه در آن ساكن نمى شود ، مى سازد و آن گاه ، در حالى كه هيچ مالى با خود نمى بَرَد و هيچ بنايى را منتقل نمى كند ، به سوى درگاه الهى راهى مى شود .
و از دگرگونىِ آن ، اين است كه مى بينى به [ حال ]كسى كه [ روزى] به او ترحّم مى كردند ، غبطه مى خورند ، و به ديگرى كه [روزى] به او غبطه مى خوردند ، ترحّم مى كنند و اين نيست ، جز به خاطر نعمتى كه از دست رفته و سختى اى كه فرود آمده است .
و نشان عبرت دنيا اين است كه انسان به آرزويش نزديك مى شود ؛ امّا دست اجل ، او را از آرزويش جدا مى گرداند و در نتيجه ، نه آرزويى به دست مى آيد و نه آن فرد [ از چنگال مرگ] ، رها مى گردد .
منزّه است خدا! شادى دنيا چه قدر فريبنده است ، و سيرابى آن ، چه قدر تشنگى آور است ، و سايه آن ، چه قدر سوزنده ! نه آينده (مرگ) را مى توان رد كرد ، و نه گذشته را مى توان باز آورد .
منزّه است خدا! چه قدر زنده به مُرده نزديك است ؛ چرا كه به وى ملحق مى شود ! و چه قدر مرده از زنده دور است ؛ چرا كه از او بُريده است !
هيچ چيزى از بدى بدتر نيست ، بجز كيفر آن ، و هيچ چيزى از خوبى بهتر نيست ، جز ثواب آن ؛ و هر چيزى از دنيا شنيدنش بزرگ تر از ديدن آن است و هر چيزى از آخرت،ديدنش بزرگ تر از شنيدن آن است.پس بايد شنيدن، از ديدن ، و خبر يافتن ، از غيب ، شما را كفايت كند .
بدانيد آنچه از دنيا كم شود و به آخرت افزوده گردد ، بهتر است از آنچه از آخرتْ كم گردد و به دنيا افزوده شود . چه بسيار كم شدن كه سودآور است و زياد شدن كه زيانبار است .
آنچه بِدان فرمان داده شده ايد ، گسترده تر از آنى است كه از آن نهى شده ايد ، و آنچه براى شما حلال شده ، بيشتر است از آنچه بر شما حرام گشته است . پس به خاطر آنچه بسيار است ، از آنچه كم است ، دست بشوييد ، و براى آنچه گسترده است،از آنچه محدود است،دست برداريد . روزىِ شما ضمانت شده است و به عمل كردن فرمان يافته ايد .
پس ، مبادا دنبال كردن آنچه براى شما ضمانت شده ، از آنچه انجام دادن آن بر شما واجب گشته ، نزد شما برتر باشد ، با آن كه ـ به خدا سوگند ـ ترديد رخ نموده و يقين به سستى گراييده ، به گونه اى كه گويى آنچه براى شما ضمانت شده ، بر شما واجب شده است ، و آنچه بر شما واجب گشته ، از عهده تان برداشته شده است .
به عمل بشتابيد و از سرزده آمدنِ مرگْ بترسيد ؛ چون اميدى كه نسبت به بازگشتِ نصيب و روزى هست ، نسبت به بازگشت عمر نيست . همچنين روزى اى كه امروز از دست رفته ، به افزونىِ آن در فردا ، اميد هست ؛ ولى عمرى كه ديروز از دست رفته ، به بازگشت آن در امروز ، اميد نيست . اميد ، همراه آينده و يأس ، همراه گذشته است . پس : «از خدا آن گونه كه حقّ پروا كردن از اوست ، پروا كنيد ، و زينهار! جز مسلمان نميريد» .