357
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج11

۵۵۸۸.الإمامة والسياسةـ در يادكردِ آمدن ابن ابى مِحْجن به نزد معاويه ـ: معاويه گفت : به خدا سوگند اگر همه زبان هاى مردم ، گِرد آيند و يك زبان شوند ، زبان على در برابر آنها بسنده است .

۵۵۸۹.مُروج الذَّهَبـ در يادكردِ پاره اى از سخنان على عليه السلام ـ: آنچه مردم از خطبه ها (سخنرانى ها)ى وى در ساير جاها گِرد آورده اند ، چهارصد و هشتاد و اندى خطبه است كه به بداهه ايراد كرده است و آن خطبه ها ، در زبان و عمل مردم ، متداول اند .

۵۵۹۰.نثر الدرّـ به نقل از محمّد بن حنفيّه ، در توصيف على عليه السلام ـ: «هر گاه سخن مى گفت ، پيشتاز بود ، و هر گاه ضربه مى زد ، مى بُريد» .
اين ، مثل كلام شخص ديگرى در توصيف اوست كه مى گفت : «على عليه السلام ، هر گاه سخن مى گفت ، آخرين سخن را مى گفت ، و هر گاه ضربه مى زد ، نابود مى كرد» .

۵۵۹۱.شريف رضى در مقدّمه نهج البلاغة :... پس از تأليف كتاب خصائص الأئمّة عليهم السلام ، [ گروهى از دوستان و برادران ]از من خواستند كه به تأليف كتابى بپردازم كه در بر گيرنده گزيده سخنان مولايمان امير مؤمنان ، در همه فنون و شاخه هاى گوناگون آن ، از قبيل خطبه ها ، نامه ها ، پندها و آداب باشد ؛ چرا كه مى دانستند چنين كتابى در بر دارنده شگفتى هاى بلاغت ، نكات بى نظير فصاحت ، گوهرهاى زبان عربى و كلمات درخشنده دينى و دنيوى خواهد بود ؛ چيزهايى كه گِرد آمدهْ در كلامى ، و به طور فراگيرْ در كتابى يافت نمى شوند؛ چون امير مؤمنان، آبشخور فصاحت و سرچشمه بلاغت است.
رازهاى بلاغت از او آشكار گشت و قوانين آن ، از او گرفته شد و هر گوينده سخنور ، به مانند او گام زد و هر واعظ سخنورى از كلام او يارى جُست . با اين همه ، او پيشتاز است و ديگران ، برجاى مانده ، و او در پيش است و ديگران در پس ؛ چرا كه سخنان او سخنانى است كه رنگى از علم الهى دارد و عطرى از كلام نبوى .
درخواستشان را براى شروع به اين كار پذيرفتم و مى دانستم كه در آن ، فايده اى سترگ است و نام آن ، شهره خواهد شد و پاداشى در آن، اندوخته است و بر آن شدم كه مقام والاى امير مؤمنان را در اين فضيلت (فصاحت و بلاغت) بيان كنم و اين ، فضيلتى است افزون بر مَحاسن فراوان و فضايل بسيارِ ديگرى كه على عليه السلام دارد و اين كه او تنها كسى است از بين همه گذشتگان كه به نهايت بلاغت ، دست يافته است .
تنها اندكى از سخنان پيشينيان كه به ما رسيده ، طُرفه و بى همتاست ؛ امّا سخنان او دريايى است كه با آن ، هماوردى نمى توان كرد ، و انبوهى است كه هيچ انبوهى با آن هم تراز نيست ، و خواستم كه در افتخار به ايشان ، بتوانم به سخن فَرَزْدَق ، تمثّل جويم كه گفت :

اينان ، پدران من اند . همچون آنان را نزد من بياور
به هنگامى كه پيش هم مى آييم ، اى جرير!۱

سيّد رضى در ذيل اين سخن على عليه السلام : «بهاى هر كسى به آن چيزى است كه آن را به نيكى مى داند» ، مى نويسد : اين ، سخنى است كه نمى توان براى آن ارزشى تعيين كرد و هيچ حكمتى با آن هم سنگ نيست و هيچ كلمه اى همتاى آن نيست .
و در ذيل سخن ايشان كه مى فرمايد : «منزلگاهِ آخرين ، پيش روى شماست و در پشت سرتان ، مرگ ، سرودخوان مى آيد . سبك بار باشيد تا برسيد ؛ چرا كه پيشينيان شما منتظر پسينيانِ شما هستند» ، مى گويد : اين سخن ، پس از سخن خدا و پيامبر خدا ، اگر با هر سخنى سنجيده شود ، بر آن ، برترى خواهد داشت و از آن ، پيشى خواهد گرفت و اين [ بخش از] سخنش كه مى فرمايد: «سبكْ بار باشيد تا برسيد» ، گفتارى است كه كم حجم تر و پُر فايده تر از آن ، شنيده نشده است . چه قدر اين گفته ، ژرف است و از حكمت ، سيراب! و ما در كتاب الخصائص ، به عظمت قدر آن و ارزش گوهر آن ، توجّه داده ايم .
و در ذيل خطبه شانزدهم گفته است : زيبايى هاى اين سخن كوتاه ، آن قدر است كه قوّه بيان نمى تواند از عهده تحسين آن به در آيد ، و بهره شگفتى از آن ، بيشتر از بهره باليدن به [ فهم] آن است و در آن ، با همه آنچه گفتيم ، فصاحتى است كه زبانى نمى تواند آن را بيان كند و كسى به ژرفاى آن نمى رسد ، و اين ، موضوعى است كه درستىِ آن را جز افراد متبحّر در اين صناعت ، در نخواهند يافت و اين آيه قرآن در حقّ آن صادق است كه : «جز دانشوران ، آن را در نمى يابند» .

1.نهج البلاغة : مقدّمه سيّد رضى . منظور ، آن است كه در مقام مفاخره ، چنين پدرانى كه من دارم ، ندارى .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج11
356

۵۵۸۸.الإمامة والسياسةـ في ذِكرِ قُدومِ ابنِ أبي مِحجَنٍ عَلى مُعاوِيَةَ ـ: قالَ مُعاوِيَةُ : فَوَاللّهِ لَو أنَّ ألسُنَ النّاسِ جُمِعَت فَجُعِلَت لِسانا واحِدا لَكَفاها لِسانُ عَلِيٍّ . ۱

۵۵۸۹.مُروج الذَّهَبـ في ذِكرِ لُمَعٍ مِن كَلامِ عَلِيٍّ عليه السلام ـ: وَالَّذي حَفِظَ النّاسُ عَنهُ مِن خُطَبِهِ في سائِرِ مَقاماتِهِ أربَعُمِئَةِ خُطبَةٍ ونَيِّفٌ وثَمانونَ خُطبَةً يورِدُها عَلَى البَديهَةِ ، وتَداوَلَ النّاسُ ذلِكَ عَنهُ قَولاً وعَمَلاً . ۲

۵۵۹۰.نَثر الدُّرّ عن محمّد ابن الحنفيّةـ في وَصفِ عَلِيٍّ عليه السلام ـ: كانَ إذا تَكَلَّمَ بَذَّ ۳ ، وإذا كَلَمَ ۴ حَذَّ ۵ وهذا مِثلُ قَولِ غَيرِهِ : كانَ عَلِيٌّ إذا تَكَلَّمَ فَصَلَ وإذا ضَرَبَ قَتَلَ . ۶

۵۵۹۱.الشّريف الرَّضِيّ في مُقدَّمة نهج البلاغة :... وسَأَلوني [جَماعَةٌ مِنَ الأَصدِقاءِ وِالإِخوانِ ]عِندَ ذلِكَ [أي بَعدَ تَأليفِ كِتابِ خَصائِصِ الأَئِمَّةِ] أن أبتَدِئَ بِتَأليفِ كِتابٍ يَحتَوي عَلى مُختارِ كَلامِ مَولانا أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام في جَميعِ فُنونِهِ ، ومُتَشَعِّباتِ غُصونِهِ : مِن خُطَبٍ وكُتُبٍ ومَواعِظَ وأدَبٍ ، عِلما أنَّ ذلِكَ يَتَضَمَّنُ عَجائِبَ البَلاغَةِ ، وغَرائِبَ الفَصاحَةِ ، وجَواهِرَ العَرَبِيَّةِ ، وثَواقِبَ الكَلِمِ الدّينِيَّةِ وَالدُّنيَوِيَّةِ ، ما لا يوجَدُ مُجتَمِعا في كَلامٍ ، ولا مَجموعَ الأَطرافِ في كِتابٍ .
إذ كانَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام مَشرَعَ الفَصاحَةِ ومَورِدَها ، ومَنشَأَ البَلاغَةِ ومَولِدَها ، ومِنهُ عليه السلام ظَهَرَ مَكنونُها ، وعَنهُ اُخِذَت قَوانينُها ، وعَلى أمثِلَتِهِ حَذا كُلُّ قائِلٍ خَطيبٍ ، وبِكَلامِهِ استَعانَ كُلُّ واعِظٍ بَليغٍ ، ومَعَ ذلِكَ فَقَد سَبَقَ وقَصَّروا ، وقَد تَقَدَّمَ وتَأَخَّروا ؛ لِأَنَّ كَلامَهُ عليه السلام الكَلامُ الَّذي عَلَيهِ مَسحَةٌ مِنَ العِلمِ الإِلهِيِّ ، وفيهِ عَبَقَةٌ مِنَ الكَلامِ النَّبَوِيِّ .
فَأَجبَتُهُم إلَى الِابتِداءِ بِذلِكَ ، عالِما بِما فيهِ مِن عَظيمِ النَّفعِ ومَنشورِ الذِّكرِ ، ومَذخورِ الأَجرِ ، وَاعتَمَدتُ بِهِ أن اُبَيِّنَ عَن عَظيمِ قَدرِ أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام في هذِهِ الفَضيلَةِ ، مُضافَةً إلَى المَحاسِنِ الدَّثرَةِ ، وَالفَضائِلِ الجَمَّةِ ، وأ نَّهُ عليه السلام انفَرَدَ بِبُلوغِ غايَتِها عَن جَميعِ السَّلَفِ الأَوَّلينَ ، الَّذينَ إنَّما يُؤثَرُ عَنهُم مِنهَا القَليلُ النّادِرُ ، وَالشّاذُ الشّارِدُ .
فَأَمّا كَلامُهُ فَهُوَ البَحرُ الَّذي لا يُساجَل ، وَالجَمُّ الَّذي لا يُحافَلُ . وأرَدتُ أن يَسوغَ لِيَ التَّمَثُّلُ فِي الاِفتِخارِ بِهِ عليه السلام بِقَولِ الفَرَزدَقِ :

اُولئِكَ آبائي فَجِئني بِمِثلِهِم
إذا جَمَعَتنا يا جَريرُ المَجامِعُ۷

وقالَ في ذَيل قَولِهِ عليه السلام : «قيمَةُ كُلِّ امرِىً ما يُحسِنُهُ» ، وهِيَ الكَلِمَةُ الَّتي لا تُصابُ لَها قيمَةٌ ، ولا توزَنُ بِها حِكمَةٌ ، ولا تُقرَنُ إلَيها كَلِمَةٌ . ۸
وقالَ في ذَيلِ قَولِهِ عليه السلام : «فَإِنَّ الغايَةَ أمامَكُم ، وإنَّ وَراءَكُمُ السّاعَةَ تَحدوكُم . تَخَفَّفوا تَلحَقوا ، فَإِنَّما يُنتَظَرُ بِأَوَّلِكُم آخِرُكُم» ، أقولُ : إنَّ هذَا الكَلامَ لو وُزِنَ ، بَعدَ كَلامِ اللّهِ سُبحانَهُ وبَعدَ كَلامِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، بِكُلِّ كَلامٍ لَمالَ بِهِ راجِحا ، وبَرَّزَ عَلَيهِ سابِقا . فَأَمّا قَولُهُ عليه السلام : «تَخَفَّفوا تَلحَقوا» فَما سُمِعُ كَلامٌ أقَلَّ مِنهُ مَسموعا ولا أكثَرُ مِنهُ مَحصولاً ، وما أبعَدَ غَورَها مِن كَلِمَةٍ ! وأنقَعَ ۹ نُطفَتَها ۱۰ مِن حِكمَةٍ ! وقَد نَبَّهنا في كِتابِ الخَصائِصِ عَلى عِظَمِ قَدرِها وشَرَفِ جَوهَرِها . ۱۱
وقالَ في ذَيلِ الخُطبَةِ السّادِسَة عَشَرَةَ : إنَّ في هذَا الكَلامِ الأَدنى مِن مَواقِعِ الإِحسانِ ما لا تَبلُغُهُ مَواقِعَ الاِستِحسانِ ، وإنَّ حَظَّ العَجَبِ مِنهُ أكثَرُ مِن حَظِّ العَجَبِ بِهِ ! وفيهِ ـ مَعَ الحالِ الَّتي وَصَفنا ـ زَوائِدُ مِنَ الفَصاحَةِ لا يَقومُ بِها لِسانٌ ولا يَطَّلِعُ فَجَّها إنسانٌ ، ولا يَعرِفُ ما أقولُ إلّا مَن ضَرَبَ في هذِهِ الصَّناعَةِ بِحَقٍّ ، وجَرى فيها عَلى عِرقٍ «وَ مَا يَعْقِلُهَآ إِلَا الْعَــلِمُونَ»۱۲ .

1.الإمامة والسياسة : ج ۱ ص ۱۳۴ ؛ شرح الأخبار : ج ۲ ص ۹۹ وفيه «ولو لم يكن للاُمّة إلّا لسان عليّ لكفاها» .

2.مروج الذهب : ج ۲ ص ۴۳۱ .

3.بَذَّ القومَ يَبذُّهم بَذّا : سبقهم وغلبهم (لسان العرب : ج ۳ ص ۴۷۷ «بذذ») .

4.الكلم : الجرح (النهاية : ج ۴ ص ۱۹۹ «كلم») .

5.الحَذّ ، القطع المستأصل (لسان العرب : ج ۳ ص ۴۸۲ «حذذ») .

6.نثر الدرّ : ج ۱ ص ۴۰۷ .

7.نهج البلاغة : مقدّمة الشريف الرضي .

8.نهج البلاغة : الحكمة ۸۱ ، بحار الأنوار : ج ۱ ص ۱۸۲ ح ۷۷ .

9.ماء ناقع ونقيع : ناجع يقطع العطشَ ويُذهبه ويسكّنه (تاج العروس : ج ۱۱ ص ۴۸۸ «نقع») .

10.النطفة : الماء الصافي (لسان العرب : ج ۹ ص ۳۳۵ «نطف») .

11.نهج البلاغة : الخطبة ۲۱ وراجع خصائص الأئمّة عليهم السلام : ص ۱۱۲ .

12.العنكبوت : ۴۳ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج11
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: سلطانی، محمدعلی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 106109
صفحه از 613
پرینت  ارسال به