۵۰۴۰.امام على عليه السلامـ در تنزيه خداى عز و جل ـ: ذهن ها او را مى شناسند ، نه از روى حس ، و ديده ها به او گواهى مى دهند ، نه با رو به رو شدن ، و وَهْم ها بر او احاطه نمى يابند ؛ بلكه براى آنها از طريق خودِ آنها تجلّى مى يابد .
۵۰۴۱.امام على عليه السلام :خجسته است خدايى كه ژرف نگرى انديشه ها، او را درك نمى كند ، و ژرف كاوى تيزهوشى ها به او نمى رسد !
۵۰۴۲.امام على عليه السلامـ در تنزيه خداى عز و جل ـ: خِردها ، براى او حدّى نمى يابند تا مشابهى داشته باشد ، و وَهْم ها ، او را اندازه نمى توانند گرفت تا همانندى داشته باشد .
۵۰۴۳.امام على عليه السلام :سپاسْ خدايى را كه وَهْم ها جز [ شناخت] وجودش از دستيابى به او منع شده اند ، و خِردها از تخيّل ذات او باز داشته شده اند ؛ چون ذات او از تشابه و هم شكلى به دور است .
۵۰۴۴.امام على عليه السلام :ازلى بودن او ، مانعى است براى جولان افكار ، و ابدى بودن او ، بازدارنده اى است براى بلندنگرى خِردها .
۵۰۴۵.امام على عليه السلام :اى سؤال كننده ! بنگر و از آنچه قرآن در وصف خداوند ، تو را بدان راهنمايى كرده ، پيروى كن ، و از نور هدايت قرآن ، روشنايى گير .
آنچه شيطان ، دانستن آن را بر تو لازم كرده ، از آن چيزهايى است كه نه وجوب آن در قرآن آمده است و نه در سنّت پيامبر صلى الله عليه و آله ، و نه در سنّت پيشوايان هدايتگر ، اثرى از آن ديده مى شود . پس دانش آن را به خداى عز و جل وا گذار كه اين ، نهايت حقّ خدا بر توست .
بدان كه راسخان در علم ، كسانى هستند كه اقرار آنها به مجموعه آنچه از غيبِ پوشيده كه تفسير آن را نمى دانند ، آنان را از فرو غلتيدن در موانعِ نهاده شده در برابر غيب ، بى نياز مى كند و خداوند متعال ، اعتراف آنان را به ناتوانى از دستيابى به آنچه احاطه علمى به آن ندارند ، ستوده است ، و ژرف انديشى نكردنِ آنها را در آنچه جستجو از كُنه آن را بر عهده شان نگذاشته اند ، «راسخ بودن [ در علم]» ۱ ناميده است .
تو نيز به همين اندازه ، بسنده كن و عظمت خداى عز و جل را با توان عقل خود ، اندازه مگير كه از نابود شوندگان خواهى بود .
او قادرى است كه اگر اوهام براى درك سر حدّ قدرتش به پرواز درآيند ، و انديشه مبرّا از خطرهاى وسواس ، تلاش كند كه به ژرفاى ناديدنى هاى ملكوتش برسد ، و دل ها به سوى او پر كشند تا در چگونگى اوصاف او جارى شوند ، و باريك انديشى هاى خِرد به حوزه اى گام نهد كه پيش از دستيابى به صفات ، به فكر دانستن ذات او باشد ، خداوند ، همگى را باز مى دارد .
آنها ، چون بخواهند پرده هاى غيب را بدرَند و راه به ساحَت خداى عز و جل بَرَند ، با پيشانى ضربه خورده ، باز مى گردند و اعتراف مى كنند كه با بيراهه رفتن ، به كُنه معرفت او نتوان رسيد و خاطره اى از حد و اندازه شكوهمندىِ عزّتش ، به انديشه صاحبان خرد ، خطور نخواهد كرد .