۵۶۰۲.شرح نهج البلاغةـ به نقل از ابن عراده ـ: على عليه السلام در ماه رمضان با خوراك گوشت به مردم ، شام مى داد ؛ ولى خود با آنان نمى خورد ، و هنگامى كه از خوردنْ فارغ مى شدند ، برايشان سخنرانى مى كرد و پندشان مى داد . شبى ميهمانان ، در حالى كه غذا مى خوردند ، به بحث از شاعران ، پرداختند . وقتى از غذا خوردنْ فارغ شدند ، برايشان سخنرانى كرد و فرمود : «بدانيد كه ملاك كارهاى شما دين است ، و نگهبانتان پرهيزگارى ، و زينتتان ادب ، و حافظِ آبرويتان بردبارى» .
آن گاه افزود : «اى ابو الأسود! بگو ببينم در چه چيزى بحث مى كرديد؟ كدام شاعرْ قوى تر است؟» .
گفت : اى امير مؤمنان! آن كس كه اين شعر را سروده است :
حال و روزم چنان شده است كه
لَنگى بر هم زننده و پراكنده كننده ، از كيان من دفاع مى كند .
بيهوده كارى است ، بدخوى ، فضول ، و طرد شده
با اسبى تازه كار ، تيز رو ، چابك و چموش!
و مقصودش ابو دُؤاد ايادى بود .
على عليه السلام فرمود : «اين طور نيست» .
گفتند : پس چه كسى [قوى ترين شاعر] است؟
فرمود : «اگر براى آنان خطّ پايانى در نظر گرفته شود و با هم مسابقه بگذارند ، مى فهميم كه كدام يكْ پيشتازند ، و گرنه ، بايد گفت : آن كه نه از روى رغبت ، و نه ترس ، شعر گفته است» .
گفته شد : آن كس كيست؟
فرمود : «فرمان رواى سرگردان و زخم خورده» .
گفته شد : آيا منظور ، امرؤ القيس است ، اى امير مؤمنان؟
فرمود : «آرى» .