521
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج11

3 / 15

مردِ دو سر

۵۶۹۸.المناقب ، ابن شهر آشوبـ به نقل از سَلَمة بن عبد الرحمان ـ: مردى را كه داراى دو سر ، دودهان ، دو بينى ، دو پيش ، دو پس و چهار چشم در يك بدن بود ، نزد عمر آوردندكه خواهرش هم با او بود . عمر ، صحابيان را گِرد آورد و از آنان درباره وى پرسيد . همه درماندند .
آن گاه به نزد على عليه السلام ، كه در باغ خود بود ، آمدند . على عليه السلام فرمود : «داورى درباره وى ، اين است كه خوابش كنيد . اگر همه چشم هايش بسته شد يا از هر دودهنْ خُرناس كشيد ، يك بدن است ؛ و اگر بعضى از چشم ها باز مانْد يا از يك دهنْ خُرناس كشيد ، دو بدن است . اين ، يك نوع داورى!
امّا داورى ديگر ، اين است كه به وى غذا داده و آبْ نوشانده شود تا كاملاً سيرگردد . اگر از هر دو خروجىْ ادرار كرد و از هر دو خروجىْ مدفوع نمود ، يك بدن است ؛ و اگر [ فقط] از يك خروجى ، ادرار يا مدفوع كرد ، دو بدن است» .

3 / 16

دو مردى كه براى بردن مال زنى ، نيرنگ كرده بودند

۵۶۹۹.الكافىـ به نقل از زادان ـ: دو مرد ، امانتى را پيش زنى گذاشتند و به وى گفتند : اين را به هيچ يك از ما برنگردان ، مگر آن كه هردو با هم نزدت بياييم . آن گاه ، هردو رفتندودور شدند .
پس از مدّتى يكى از آن دو نزد زن آمد و گفت : امانت مرا بده ؛ چون دوستم مُرده است .
زن ، خوددارى كرد تا آن كه مَرد ، چند بار مراجعه كرد و زن ، امانت را به او داد .
سپس مرد ديگر آمد و گفت : امانتم را بده .
زن گفت : دوستت آن را گرفت و گفت : تو مرده اى!
آن دو ، براى داورى نزد عمر برفتند . عمر به زن گفت : نظر من اين است كه توضامنى .
زن گفت : على عليه السلام را بين من و او داور قرار بده .
عمر [ به على عليه السلام ] گفت : بين آن دو داورى كن .
على عليه السلام [ خطاب به آن مرد] فرمود : «اين امانت ، پيش من است و شما دو نفر به زنْ دستور داديد كه امانت را به يكى از شما دو نفر برنگرداند ، مگر آن كه هر دو نزد او بياييد . پس [برو و] دوستت را نزد من بياور» .
در نتيجه ، زن را ضامن نشمرد و فرمود : «اين دو ، قصد داشتند اموال زن را چپاول كنند» .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج11
520

3 / 15

رَجُلٌ لَهُ رَأسانِ

۵۶۹۸.المناقب لابن شهر آشوب عن سلمة بن عبد الرحمن :اُتِيَ عُمَرُ بنُ الخَطّابِ بِرَجُلٍ لَهُ رَأسانِ وفَمانِ وأنفانِ وقُبُلانِ ودُبُرانِ وأربَعَةُ أعيُنٍ في بَدَنٍ واحِدٍ ، ومَعَهُ اُختٌ ، فَجَمَعَ عُمَرُ الصَّحابَةَ وسَأَلَهُم عَن ذلِكَ فَعَجَزوا ، فَأَتَوا عَلِيّا وهُوَ في حائِطٍ لَهُ ، فَقالَ :
قَضِيَّتُهُ أن يُنَوَّمَ ؛ فَإِن غَمَّضَ الأعيُنَ أو غَطَّ ۱ مِنَ الفَمَينِ جَميعا فَبَدَنٌ واحِدٌ ، وإن فَتَحَ بَعضَ الأَعيُنِ أو غَطَّ [ مِن ] ۲ أحَدِ الفَمَينِ فَبَدَنانِ ، هذِهِ قَضِيَّتُهُ .
وأمَّا القَضِيَّةُ الاُخرى ، فَيُطعَمُ ويُسقى حَتّى يَمتَلِئَ ، فَإِن بالَ مِنَ المَبالَينِ جَميعا وتَغَوَّطَ مِنَ الغائِطَينِ جَميعا فَبَدَنٌ واحِدٌ ، وإن بالَ أو تَغَوَّط مِن أحَدِهِما فَبَدَنانِ . ۳

3 / 16

رَجُلانِ احتالا في ذَهابِ مالِ امرَأَةٍ

۵۶۹۹.الكافي عن زاذان :اِستَودَعَ رَجُلانِ امرَأَةً وَديعَةً وقالا لَها : لا تَدفَعيها إلى واحِدٍ مِنّا حَتّى نَجتَمِعَ عِندَكِ . ثُمَّ انطَلَقا فَغابا ، فَجاءَ أحَدُهُما إلَيها فَقالَ : أعطيني وَديعَتي ؛ فَإِنَّ صاحِبي قَد ماتَ ، فَأَبَت حَتّى كَثُرَ اختِلافُهُ ثُمَّ أعطَتُه ، ثُمَّ جاءَ الآخَرُ فَقالَ : هاتي وَديَعتي ، فَقالَت : أخَذَها صاحِبُكَ وذَكَرَ أ نَّكَ قَد مُتَّ ، فَارتَفَعا إلى عُمَرَ ، فَقالَ لَها عُمَرُ : ما أراكِ إلّا وقَد ضَمِنتِ ، فَقالَتِ المَرأَةُ : اِجعَل عَلِيّا عليه السلام بَيني وبَينَهُ ، فَقالَ عُمَرُ : اِقضِ بَينَهُما ، فَقالَ عَلِيٌّ عليه السلام :
هذِهِ الوَديعَةُ عِندي ، وقَد أمَرتُماها ألّا تَدفَعَها إلى واحِدٍ مِنكُما حَتّى تَجتَمِعا عِندَها فَائِتنيِ بِصاحِبِكَ !
فَلَم يُضَمِّنها وقالَ عليه السلام : إنَّما أرادا أن يَذهَبا بِمالِ المَرأَةِ . ۴

1.غطّ يَغِطّ غَطِيطا ؛ والغَطِيط : الصوت الذي يَخرج مع نَفس النائم (النهاية : ج ۳ ص ۳۷۲ «غطط») .

2.إضافة يقتضيها السياق .

3.المناقب لابن شهر آشوب : ج ۲ ص ۳۷۵ ، بحار الأنوار : ج ۱۰۴ ص ۳۵۵ ح ۵ .

4.الكافي : ج ۷ ص ۴۲۸ ح ۱۲ ، تهذيب الأحكام : ج ۶ ص ۲۹۰ ح ۸۰۴ ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج۳ ص ۱۹ ح ۳۲۴۸ وفيه «الوديعة عندها» بدل «الوديعة عندي» ؛ تذكرة الخواصّ : ص ۱۴۸ نحوه وفي ذيله «فبلغ ذلك عمر فقال : لا أبقاني اللّه بعد ابن أبي طالب» .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج11
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: سلطانی، محمدعلی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 90426
صفحه از 613
پرینت  ارسال به