1 / 3
پذيرفته شدن دعاى وى براى پايين رفتن آب فرات
  ۵۷۳۵.امام باقر عليه السلام :كوفيان از بالا آمدن آب فرات ، پيش على عليه السلام شكايت بردند . او به همراه حسن و حسين عليهماالسلامسوار شد و در كنار فرات ايستاد . آب فرات از دو سو بالاآمده بود . آن گاه با عصاى پيامبر خدا ، ضربه اى [ به آب] زد . در نتيجه ، آب ، يك ذرع ، پايين نشست . بار ديگر ضربه اى زد و [ اين بار] دو ذرع ، پايين نشست . 
 گفتند : اى امير مؤمنان! اگر يك ضربه ديگر مى زدى [ ، بهتر بود] . 
 فرمود : «من از خدا درخواستى كردم و او اين قدر كه ديديد ، به من داد و دوست ندارم بنده اى سِمِج باشم» .
  ۵۷۳۶.امام صادق عليه السلام :در زمان على عليه السلام ، آب فرات شما بالا آمد . مردم ، رو به وى كردند وگفتند : اى امير مؤمنان! ما از غرق شدن مى ترسيم ؛ چون فرات ، آن قدر بالا آمده كه چنين حالتى را نديده بوديم و دو طرفش پُر شده است . تو را به خدا ، تو را به خدا[ ، كارى كن]! 
 امير مؤمنان ، سوار شد و مردم در سمت راست و چپ او بودند ... تا به فرات رسيد و فرات ، موج مى زد . ايستاد و مردم ، نگاهش مى كردند . به زبان عبرى ،سخنى گفت و با تازيانه اى كه با خود داشت ، به آن ضربه اى زد و آن را نهيب داد و فرات ، يك ذرعْ پايين نشست ... .
1 / 4
پذيرفته شدن نفرين وى درباره طلحه و زبير
  ۵۷۳۷.الفتوحـ در يادكرد على عليه السلام ، پس از آن كه چند بار براى اصحاب جمل پيك فرستاد تا از جنگ ، دست بردارند و آنان پاسخ مثبت ندادند ـ: آن گاه على عليه السلام مردم را گرد آورد و خطبه رسايى خواند و فرمود : «اى مردم! من اين گروه را نصيحت كردم تا برگردند و دست از جنگ بكشند ؛ ولى [اين كار را] انجام ندادند و قبول نكردند ...» . 
 آن گاه ، دستش را به سوى آسمانْ بلند كرد و گفت : «خداوندا! طلحة بن عبيد اللّه ، از روى اختيار به من دست بيعت داد و آن گاه ، پيمانش را شكست . پروردگارا! او را زودتر بميران و به او مهلت مده! 
 خداوندا! زبير بن عوّام ، خويشاوندى مرا ناديده گرفت و بيعتم را شكست و به يارى دشمنم شتافت و با آن كه مى دانست ستمكار است ، عليه من جنگ به راه انداخت . خدايا! تو مرا از او كفايت كن ، هر گونه و هر جا كه مى خواهى!» .