۴۳۶۱.امام على عليه السلامـ هرگاه چيزى براى او اتّفاق مى افتاد ، در اتاقى خلوت مى گزيد و مى گفت ـ: «اى كهيعص! اى نور! اى قُدّوس! اى زنده! اى خدا و اى رحمان!» .
سه بار اين تعابير را تكرار مى كرد و سپس مى گفت : «بر من ببخش گناهانى را كه سبب فرود آمدن كيفر مى شوند . بر من ببخش گناهانى را كه باعث دگرگونى نعمت ها مى گردند . بر من ببخش گناهانى را كه موجب پشيمانى مى شوند . بر من ببخش گناهانى را كه روزى را باز مى دارند . بر من ببخش گناهانى را كه پيوندها را مى دَرَند . بر من ببخش گناهانى را كه موجب نزول بلا مى شوند . بر من ببخش گناهانى را كه باعث شتاب گرفتنِ نابودى مى گردند . بر من ببخش گناهانى را كه دشمنان را افزون مى سازند . بر من ببخش گناهانى را كه اميد را قطع مى كنند . بر من ببخش گناهانى را كه سبب پذيرفته نشدن دعا مى گردند . بر من ببخش گناهانى را كه باران آسمان را نگه مى دارند . بر من ببخش گناهانى را كه فضا را تيره مى كنند . بر من ببخش گناهانى را كه پرده را مى دَرَند».
۴۳۶۲.الفرج بعد الشدّةـ به نقل از ايّوب بن عباس بن حسن ، با سندهاى فراوان ـ: باديه نشينى از ناراحتى اى كه به وى رسيده بود و تنگى زندگى و فراوانى خانواده ، به امير مؤمنان على عليه السلام شكايت آورد . به او فرمود : «بر تو باد آمرزش خواستن ؛ چون خداوند عز و جل مى فرمايد : «از پروردگارتان آمرزش بخواهيد كه او همواره آمرزنده است» ».
مرد رفت و بار ديگر برگشت و گفت : اى امير مؤمنان! من بسيارْ طلب آمرزش از خداوند كردم ؛ ولى گشايشى در آنچه كه بدان گرفتارم ، نديدم.
به وى فرمود : «شايد تو خوب آمرزش نمى طلبى؟».
[ مرد] گفت : به من ياد بده.
فرمود : «نيتت را خالص كن و پروردگارت را اطاعت كن و بگو: بارخدايا! من از هر گناهى كه به عافيت تو بدنم بر انجام دادن آن توان يافته است ، و يا به خاطر وفور نعمتت قدرتم بدان رسيده ، و يا به خاطر فراوانى رزقت ، بدان دست يافته ام و يا به هنگام ترس از آن گناه ، به امان تو تكيه كرده ام و به صبورى ات اعتماد نموده ام و بر كرامت گذشتت پناه جُسته ام، طلب آمرزش مى كنم.
بارخدايا! طلب آمرزش مى كنم از هر گناهى كه در آن به امانتم خيانت كرده ام و يا به خودم ظلم كرده ام و يا لذّتم را در آن ، پيش داشته ام و يا شهوتم را برگزيده ام و يا براى ديگران در آن كار ، سعايت كرده ام و يا پيروانم را در آن ، گمراه كرده ام و يا به پشتيبانى حيله گرى ام بر آن ، غالب شده ام و يا رو در روى مولايم ، در آن كار وارد شده ام ، ولى بر مؤاخذه كار ، تعجيل نكرده است؛ زيرا كه تو به خاطر نافرمانى من ناخشنودى و آن را از من نمى خواهى .
با آن كه بر اختيارداشتن من و كاربُرد اراده و خواستم آگاهى داشتى، با من مدارا كردى و در آن كار ، به جبر ، واردم نساختى و به قهر ، وادارم نكردى و در آن ، بر من ، هيچ ستم نكردى ، اى مهربان ترينِ مهربانان !
اى يار من در سختى هايم! اى هم نشين من در تنهايى هايم! اى نگهبان من در غربت هايم! اى ولىّ من در بهره مندى هايم ! اى گشاينده غم هايم! اى شنونده دعايم! اى مهربان بر اشك هايم! اى درگذرنده از خطاهايم! اى خداى حقيقى ام! اى ستون اعتمادم! اى اميدم در تنگى ها! اى مولاى مهربان! اى پروردگار كعبه! با گشايشى نزديك و استوار از پيش خود، مرا از گردنه تنگى ها به گستره راه ، خارج كن ، و هر سختى وتنگى را از من باز گشا، و در آنچه كه توانمندم و يا ناتوانم، مرا بسنده باش.
بار خدايا! هر غم و گرفتگى را از من بگشا ، و از هر ناراحتى و غم خارجم كن ، اى گشاينده گرفتارى و اى بازكننده غم! اى فرو فرستاننده باران و اى پاسخگوى دعاى درمانده! اى رحمان و رحيم دنيا و آخرت!
بر محمّد ، بهترين بنده خود از بين بندگانت و بر خاندان پاك و طاهر او درود فرست ، و از من آنچه را كه موجب تنگى دلم گرديده و به سبب آن ، شكيبايى ام از دست رفته و چاره جويى ام كم گشته و توانم ناتوان شده ، برطرف ساز ، اى برطرف كننده هر زيان و گرفتارى! اى داناى هر نهان و هر راز! اى مهربان ترينِ مهربانان!
«كارم را به خدا مى سپارم و خدا به [ حال] بندگان [ خود ] ، بيناست .» ؛ «و توفيق من ، جز به [ يارى ]خدا نيست.بر او توكّل كرده ام» و او پروردگارِ عرش عظيم است».
عرب باديه نشين گفت : بارها با اين جملات ، طلب آمرزش كردم و خداوند ، غم و دل تنگى را از من زدود و روزى ام را فراوان ساخت و گرفتارى را از من دور كرد.