۴۴۰۸.امام على عليه السلام :هر كس وارد صبح شود و اين جملات را نگويد ، بيم از دست دادن روزى بر وى مى رود . آن جملات ، اينها هستند: سپاسْ خدايى راست كه خود را بر من شناسانْد و مرا كورْ دل رها نكرد . سپاسْ خدايى راست كه مرا از امّت محمد صلى الله عليه و آله قرار داد . سپاسْ خدايى راست كه روزى ام را در دست خويش قرار داد و در دست مردم ، قرار نداد . سپاسْ خدايى راست كه عيب هايم را پوشاند و بين مردم ، رسوايم نگردانْد.
ر . ك : ص 221 (پس از نماز صبح) .
ب ـ شامگاهان
۴۴۰۹.امام على عليه السلامـ در شامگاهان ـ: شكرگزار خداوند ، صبح كرديم و سپاسگزار به شام درآمديم . سپاسْ تو راست ، چنان كه به شام در آمديم ، مسلمان و بر حالِ سلامت.
ج ـ در دل شب
۴۴۱۰.امام على عليه السلامـ در دل شب ـ: خداى من! چه گناهان بزرگى را [كه از من سر زد] بردبارى نمودى و آنها را با نعمت هايت پاسخ دادى ! و چه بسيار نافرمانى هايى كه به كَرَمت ، از آشكارسازى آنها گذشتى . خداى من! اگر در نافرمانى تو عمرم طولانى گردد و در نامه عمل ، گناهم بزرگ شود ، من جز بخشش تو را آرزومند نخواهم بود و جز خشنودى تو را اميدوار نخواهم گشت ... .
خداى من! وقتى درباره گذشت تو مى انديشم ، خطاهايم در نظرم كوچك مى گردند . آن گاه ، عظمت بازخواست تو را به ياد مى آورم ، و گرفتارى ام بزرگ مى نمايد... آه از آن وقت كه من در نامه عمل ، بدى اى را بخوانم كه فراموش كرده ام و تو آن را به شمار آورده اى و مى فرمايى : «بگيريدش!».
واى به حال بنده اى كه اقوامش نمى توانند نجاتش دهند و قبيله اش نمى توانند به او سودى برسانند و اگر اجازه بانگ زدن به او داده شود، همه به حالش دل مى سوزانند! ... آه از آتشى كه دل و جگر را كباب مى كند! آه از آتشى كه پوست سر و اندام را مى كَند! آه از طغيان زبانه هاى آتش!