ب ـ پس از نماز صبح
۴۴۴۸.بحار الأنوارـ به نقل از الاختيار ـ: امير مؤمنان ، پس از دو ركعت نماز صبح ، اين دعا را مى خواند:
«به نام خداوند بخشنده مهربان. بار خدايا! اى آن كه زبان صبح را با گويايى پرتو تابناك آن بيرون آورد ، و پاره هاى تاريك شب را با توده هاى سياه و سرگردانْ جارى ساخت ، و ساخت فلك دوّار را در اندازه هاى آشكار و زيبا ، استوار گردانيد ، و روشنايى خورشيد را به نور گرمش پرتو افكن نمود!
اى آن كه به ذاتش بر ذاتش رهنماست ، و از همجنس بودن با آفريده هايش منزّه است ، و از سازگارى با كيفيّات [ آفريده هايش] برتر است!
اى آن كه به گمان ها و انديشه ها نزديك و از نگرش ديده به دور است و به هر چيزى پيش از بودن آن ، آگاهى دارد!
اى آن كه در بستر آرامش و پناهش به خوابم بُرد و به آنچه كه از نيكويى ها و بخشش هايش به من داد ، بيدارم ساخت و با قدرت و سلطنت خود ، پنجه هاى بدى را از من باز داشت!
بار خدايا! بر آن كه در شب تار به سويت راهنمايى كرد ، و از بين دستاويزهايت به ريسمان بلند شرافت چنگ زد ، آن پاكْ نژادى كه بر قلّه بلند پاكى حَسَب دارد ، و در دوران نخست ( جاهليت ) در لغزشگاه ها استوار مانْد و نيز بر خاندان نيكوكار برگزيده و نيكش درود فرست.
بار خدايا! درهاى صبحگاهان را به كليدهاى رحمت و رستگارى بر ما بگشاى .
بار خدايا! بهترين جامه هاى هدايت و خير را بر من بپوشان ، و به عظمتت در آبشخور جانم چشمه هاى فروتنى را جارى ساز .
بار خدايا! در برابر هيبتت ، از گوشه هاى چشمم قطرات اشك را جارى گردان .
بار خدايا! به زمام قناعت ، شتابِ نادانى مرا ادب كن.
خداى من! اگر با رحمتت خوش توفيقى برايم در آغاز حاصل نشده بود ، چه كسى در راه واضح ، مرا به سوى تو مى آورْد؟ و اگر مدارايت مرا به دست اميد و آرزو مى سپُرد ، چه كسى ناديده گيرنده لغزش هايم از پرتگاه هواى نفس مى گشت؟ و اگر به هنگام مبارزه با نفس و شيطان ، يارى ات از من بُريده مى شد، بى ياور گذاشتن من از جانب تو ، مرا به رنج و محروميّت مى كشاند .
خداى من! مرا مى بينى كه جز از راه آرزوها به درگاهت نيامده ام بلكه چون گناهان مرا از دار وصال تو دور كند ، جز به ريسمان [لطف تو] چنگ نمى زنم . هوى و هوس چه زشت مَركبى است كه نفس من سوارش شده است ! واى بر او از آنچه گمان ها و آرزوها برايش آراسته اند ، و هلاك باد به خاطر جسارتش بر سرور و مولايش!
خداى من! درِ رحمتت را به دست اميد كوبيدم ، و از زياده روى هاى هوايم ، پناهجويان به سويت گريختم ، و سرْ انگشتان دوستى ام را به رشته هاى ريسمانت آويختم .
پس ـ بار خدايا ـ از جرم هايى كه به خاطر لغزش و خطاهايم انجام داده ام ، چشمپوشى كن و از در افتادن به وادى هلاكتْ نگاهم دار ؛ چرا كه تو سرور، مولا، تكيه گاه و اميدم هستى و تو نهايتِ خواسته ها و آرزوهايم در دنيا و عُقبايى.
خداى من! چگونه بينوايى را كه گريزان از گناهان به تو پناه آورده ، طرد مى كنى؟ و چگونه هدايتجويى را كه خواهان تقرّب به درگاه توست ، نا اميد مى گردانى؟ و يا تشنه كامى را كه جوياى آب به آبگيرهايت گام نهاده ، باز مى گردانى؟ هرگز! آبگيرهايت در خشك سالى ها ، سختْ لبريزند ، و درِ خانه ات براى خواستن و درآمدن ، باز است ، و تو نهايتِ مطلوب و كمال آرزوهايى.
خداى من! اين ، زمام نَفْسم است كه به رشته اراده ات گِرِه زده ام ، و اين ، بار گناهم است كه به گذشت و رحمتت دورش مى سازم ، و اينها ، هواهاى گم راه كننده ام هستند كه به درگاه لطف و مهرت ، وا مى گذارمشان .
پس بار خدايا! چنان كن كه اين صبح با نور هدايت و با سلامتى در دين و دنيا بر من بدمد ، و شبم را سپرى براى نيرنگ دشمنانم ، و نگهدارى بر هلاكت جويى هاى نَفْسم قرار ده ، كه تو بر هر چيزى كه بخواهى ، توانمندى؛ به هر كس كه بخواهى ، زمامدارى مى دهى ، و از هر كس كه بخواهى ، زمامدارى را مى ستانى؛ هر كس را بخواهى عزّت مى بخشى ، و هر كس را بخواهى ، خوار مى سازى؛ خير در دست توست و بر هر چيزى توانمندى؛ شب را در روز ، و روز را در شب فرو مى برى، زنده را از مرده ، و مرده را از زنده بيرون مى كنى ، و به هر كس كه بخواهى ، بى حساب ، روزى مى دهى .
بار خدايا! منزّهى و ستايشت مى گويم . كيست كه بزرگى ات را بشناسد و از تو نهراسد؟ و كيست كه بداند تو كيستى و بزرگت نشمارد؟ به اراده ات ، جدايى ها را اُلفت بخشيدى ، و به قدرتت سپيده دم را شكافتى ، و تاريكى هاى شب را به كَرَمت نورانى ساختى ، و آب هاى شيرين و شور را ، از درون صخره ها جارى گردانيدى ، و از ابرها آبِ ريزان فرو فرستادى ، و خورشيد و ماه را چراغ نوربخش براى مردم قرار دادى ، بى آن كه در آنچه آغاز كردى ، خستگى و درماندگى احساس كنى.
اى آن كه در عزّت و بقا ، تنها هستى و با مرگ و نابودى بندگانت ، بر آنان چيره گشتى! بر محمّد و خاندان پرهيزگارش درود فرست، نداى مرا بشنو ، و دعايم را پذيرا باش ، و به فضل خود ، آرزوها و اميدهايم را محقَّق ساز ، اى بهترين كسى كه براى برطرف كردن بدْ حالى ها خوانده مى شود ، و براى هر آسانى و دشوارى ، به وى اميد بسته شده است!
حاجتم را به درگاه تو آوردم . پس مرا از بهترينِ بخشش هايت نا اميد برمگردان . اى كريم! اى كريم! اى كريم! قدرت و توانى جز به سبب خداوند بلندمرتبه و عظيم نيست».
آن گاه سجده مى كرد و مى گفت:
«خداى من! قلبم در پرده، جانم معيوب، خِرَدم شكست خورده، هواى نَفْسم پيروز، فرمانبردارى ام اندك، نافرمانى ام فراوان ، و زبانم اقرار كننده به گناه است . چاره ام چيست ، اى پوشاننده عيب ها و اى داناى غيب ها و اى برطرف كننده غم ها؟ به حرمت محمّد و خاندان محمّد ، همه گناهانم را ببخش ، اى بخشنده! اى بخشنده! اى بخشنده به [ حقّ ]رحمتت ، اى مهربان ترينِ مهربانان!