۴۴۷۸.امام على عليه السلام :در روز خيبر ، در برابر مَرحَب ، پا به ميدان گذاشتم و آنچه را پيامبر خدا به من آموزش داده بود ، گفتم، و آن اين بود كه :
«بار خدايا! يارى ام كن و بر ضدّ من يارى مرسان .
بار خدايا! مرا پيروز گردان و شكست خورده ام مگردان .
بار خدايا! مرا چيره گردان و بر من چيره مگردان .
بار خدايا! مرا ذاكر خود، شاكر خود، ترسنده از خود ، بازگشته و مطيع خود قرار ده كه دشمنانت را مى كُشم» .
من در آن روز ، مَرحَب را كُشتم و از لباسش و تجهيزاتش دست شُستم . من مى كُشتم ؛ امّا لباس و سلاح و مركب دشمن را برنمى گرفتم.
۴۴۷۹.امام على عليه السلام :پيامبر خدا فرمود : «مى خواهى دعايى به تو آموزش دهم كه قرآن را فراموش نكنى؟ [ بگو :] بار خدايا! همواره تا زمانى كه مرا زنده مى دارى ، با [عطاى توفيق] ترك نافرمانى هايت بر من رحم كن ، و [با رهانيدنم] از زحمت آنچه برايم سودى ندارد ، بر من رحم كن، و آنچه از رفتار من كه تو را خشنود مى كند ، حُسن نظر در آن را روزى ام كن ، و دلم را بر حفظ كتابت ، آن سان كه به من ياد دادى ، مُلزَم كن ، و خواندن آن را ، آن گونه كه تو را از من خشنود مى كند ، روزى ام ساز .
بار خدايا! با كتابت ، ديده ام را نورانى كن ، و سينه ام را فراخ دار ، و دلم را شاد ساز، و زبانم را گويا كن، و بدنم را به كار گمار ، و بر آن نيرومندم كن و يارى ام رسان؛ چرا كه هيچ كمك كارى جز تو نيست و خدايى جز تو نيست ».
۴۴۸۰.امام على عليه السلام :خداى من! آن گاه كه دلِ گورها ، ما را كه غريب بوديم در خود گرفت و سقف خانه هايمان با خشت پوشيده شد ، و مسكينانه در گورهايمان بر پهلوى راستمان خوابانده شديم و در تنگ ترين خوابگاه ها تنها رها گشتيم و مرگ ، ما را به شگفت ترين جايگاه برد و در خانه كسانى قرار گرفتيم كه گويى به ساكنان خود آباد است ، در حالى كه از آنها تهى است ، بر ما رحم كن .