۴۴۹۳.امام صادق عليه السلام :مردى پيش امير مؤمنان آمد و گفت: اى امير مؤمنان! مالى را به ارث بُردم و چيزى از آن را در راه فرمانبرى خداى عز و جل انفاق نكردم . آن گاه از آن مال ، مالى ديگر به دست آوردم و از آن هم درهمى در راه اطاعت خداى عز و جل خرج نكردم. اكنون دعايى كه جبران كننده گذشته و مايه آمرزش من باشد ، يا عملى كه آن را به كار بندم ، به من بياموزيد .
فرمود : «بگو».
گفت : چه بگويم ، اى امير مؤمنان؟
فرمود : «آنچه من مى گويم ، بگو:
اى نور من در هر تاريكى! اى مونس من در هر وحشت! اى اميد من در هر گرفتارى! اى تكيه گاه من در هر سختى! و اى راهنماى من در هر گم راهى! تو راهنماى منى ، آن جا كه راهنمايىِ راهنمايان ، بُريده شود ؛ چرا كه راهنمايى تو قطع نمى گردد ، و هر كس كه تو هدايتش كنى ، گم راه نمى شود .
به من نعمت دادى و گسترده ساختى، روزى دادى و فراوان گردانيدى، غذايم دادى و نيكو غذايم دادى و به من بخشيدى و فراوان بخشيدى ، بى آن كه من به خاطر كارم مستحقّ آن باشم ؛ بلكه به خاطر كَرَم و جودت ، خود ، آغاز به دادن كردى و با بخشش بر نافرمانى ات توان يافتم ، و با روزى تو ، بر به خشم آوردنت توانمند گشتم ، و من ، عمرم را در چيزى كه دوست نداشتى ، به پايان بردم .
جسارت من بر تو و انجام دادن آنچه مرا از آن ، نهى كردى و داخل شدنم در آنچه كه بر من حرام گردانيدى ، تو را از اين كه بار ديگر فضلت را شاملم سازى ، باز نمى دارد و بردبارى تو بر من و فضل دوباره تو بر من ، مرا از اين كه دوباره تو را نافرمانى كنم ، باز نمى دارد.
تو همواره به فضل ، رو مى كنى و من همواره به گناه ، روى مى آورم . اى كريم ترين كسى كه در برابرش به گناه ، اقرار مى شود و عزيزترين كسى كه به خوارى در برابرش خُضوع مى شود! به خاطر كَرَم تو به گناهم اقرار كردم ، و به خاطر عزّت تو ، به خوارى خُضوع كردم پس تو با اين كرم و با اقرار من به گناه و عزتمندى تو و خضوع ذليلانه من ، با من چه خواهى كرد؟ با من آن گونه كه تو شايسته آنى ، رفتار كن و نه آن سان كه من شايسته آنم ».