33
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج10

۴۲۵۲.الأمالى ، صدوقـ به نقل از اصبغ بن نُباتَه ـ: ضرار بن ضمره نَهشَلى بر معاوية بن ابى سفيان وارد شد . معاويه به وى گفت : على را برايم توصيف كن .
گفت : مرا معذور دار .
گفت : نه ، برايم توصيف كن .
ضرار گفت : خدا رحمت كند على را ! در بين ما چون يكى از ما بود . هرگاه نزدش مى رفتيم ، ما را نزديك مى ساخت و هرگاه مى پرسيديم ، پاسخمان مى داد . هرگاه به ديدارش مى رفتيم ، ما را مقرّب مى ساخت . هيچ گاه در را بر روى ما نمى بست و هيچ دربانى ، ما را از او منع نمى كرد .
به خدا سوگند،ما با همه نزديك ساختن خويش به او و نزديك بودنش با ما،به خاطر هيبتش با او حرف نمى زديم و به خاطر عظمتش شروع به سخن نمى كرديم . هرگاه لبخند مى زد ، دندان هايش چون مرواريدهاى چيده بود .
معاويه گفت : از اوصافش بيشتر برايم بگو .
ضرار گفت : خدا رحمت كند على را! به خدا سوگند ، او بسيارْ بيدار و كمْ خواب بود . در دل شب و در طول روز ، كتاب خدا را مى خواند . با تمام وجودش در راه خدا مى بخشيد و با اشك به سوى او روى مى كرد . پرده ها او را جدا نمى كرد و شتاب ها او را از ما نمى گرفت . اعتماد ، وى را نرم نمى ساخت و ستم ، وى را به خشونت نمى كشانْد .
اگر در هنگامى كه شب ، پرده خود را فرو افكنده بود و ستاره هايش رو به غروب مى گذاشت ، او را در محرابش مى ديدى،دست به مَحاسن خود گرفته بود و چون مار گزيده به خود مى پيچيد و غمگينانه اشك مى ريخت و مى گفت : «اى دنيا! به من خودنمايى مى كنى يا دل به من مى بندى؟ هيهات! هيهات ! من هيچ نيازى به تو ندارم . تو را سه طلاقه كرده ام و جايى براى رجوع من به تو نيست» و آن گاه مى افزود: «آه، آه، از درازىِ سفر،كمى توشه و سختى راه!».
معاويه گريست و گفت : اى ضرار ! بس است . به خدا سوگند ، على چنين بود . خدا ابو الحسن را بيامرزد !


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج10
32

۴۲۵۲.الأمالي للصدوق عن الأصبغ بن نباتة :دَخَلَ ضِرارُ بنُ ضَمرَةَ النَّهشَلِيُّ عَلى مُعاوِيَةَ بنِ أبي سُفيانَ فَقالَ لَهُ : صِف لي عَلِيّا . قالَ : أوَتُعفيني ، فَقالَ : لا ، بَل صِفْهُ لي ، فَقالَ لَهُ ضِرارٌ : رَحِمَ اللّهُ عَلِيّا ! كانَ وَاللّهِ فينا كَأَحَدِنا ؛ يُدنينا إذا أتَيناهُ ، ويُجيبُنا إذا سَأَلناهُ ، ويُقَرِّبُنا إذا زُرناهُ ، لا يُغلَقُ لَهُ دونَنا بابٌ ، ولا يَحجُبُنا عَنهُ حاجِبٌ ، ونَحنُ وَاللّهِ مَعَ تَقريبِهِ لَنا وقُربِهِ مِنّا ، لا نُكَلِّمُهُ لِهَيبَتِهِ ، ولا نَبتَديهِ لِعَظَمَتِهِ ، فَإِذا تَبَسَّمَ فَعَن مِثلِ اللُّؤلُوَ المَنظومِ .
فَقالَ مُعاوِيَةُ : زِدني مِن صِفَتِهِ ، فَقالَ ضِرارٌ : رَحِمَ اللّهُ عَلِيّا ! كانَ وَاللّهِ طَويلَ السُّهادِ ، قَليلَ الرُّقادِ ، يَتلو كِتابَ اللّهِ آناءَ اللَّيلِ وأطرافَ النَّهارِ ، ويَجودُ لِلّهِ بِمُهجَتِهِ ، ويَبوءُ إلَيهِ بِعَبرَتِهِ ، لا تُغلَقُ لَهُ السُّتورُ ، ولا يَدَّخِرُ عَنَّا البُدورَ ، ولا يَستَلينُ الاِتِّكاءَ ، ولا يَستَخشِنُ الجَفاءَ ، ولَو رَأيتَهُ إذ مُثِّلَ في مِحرابِهِ ، وقَد أرخَى اللَّيلُ سُدولَهُ ، وغارَت نُجومُهُ ، وهُوَ قابِضٌ عَلى لِحيَتِهِ ، يَتَمَلمَلُ تَمَلمُلَ السَّليمِ ، ويَبكي بُكاءَ الحَزينِ ، وهُوَ يَقولُ : يا دُنيا ! إليَّ تَعَرَّضتِ أم إلَيَّ تَشَوَّقتِ ؟ هَيهاتَ هَيهاتَ ، لا حاجَةَ لي فيكِ ، أبَنْتُكِ ثَلاثا لا رَجعَةَ لي عَلَيكِ ، ثُمَّ يَقولُ : واهٍ واهٍ لِبُعدِ السَّفَرِ ، وقِلَّةِ الزّادِ ، وخُشونَةِ الطَّريقِ .
قالَ : فَبَكى مُعاوِيَةُ وقالَ : حَسبُكَ يا ضِرارُ ، كَذلِكَ كانَ وَاللّهِ عَلِيٌّ ! رَحِمَ اللّهُ أبَا الحَسَنِ ! ۱

1.الأمالي للصدوق : ص ۷۲۴ ح ۹۹۰ ، بحار الأنوار : ج ۴۱ ص ۱۴ ح ۶ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج10
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: سلطانی، محمدعلی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 59096
صفحه از 600
پرینت  ارسال به