۴۶۵۰.امام على عليه السلام :پيامبر خدا دستم را گرفت و فرمود : «موسى عليه السلام از پروردگارش خواست كه مسجدش را براى هارون ، روا سازد و من از پروردگارم خواستم كه مسجدم را براى تو و فرزندانت روا سازد» .
آن گاه به ابو بكر پيغام فرستاد كه در [ خانه ] خود را [ به مسجد ] ببندد .
ابوبكر ، استرجاع كرد (إنا للّه و إنّا إليه راجعون گفت) و گفت : شنيدم! و اطاعت كردم و آن در را بست .
آن گاه به عمر پيام فرستاد و سپس به عبّاس ، همان پيام را فرستاد . سپس پيامبر خدا فرمود : «من درهاى شما را نبستم و درِ [خانه] على را باز نكردم ؛ بلكه خداوند ، درِ[ خانه] على را باز كرد و در شماها را بست».
۴۶۵۱.امام حسن عليه السلام :پيامبر خدا ، فرمان به بستن درهايى كه از مسجدش مى گذشت ، بجز درِ [ خانه ]ما ، داد . در اين باره ، حرف ها زدند . پيامبر خدا فرمود : «من از پيشِ خود ، درهاى شما را نبستم و درِ [ خانه] على را بازنگذاشتم ؛ بلكه از آنچه به من وحى مى شود ، پيروى مى كنم و خداوند ، فرمان به بستن آنها و گشودن درِ [ خانه ]على داده است».
پس از آن ، كسى جز پيامبر و پدرم ، على ، در مسجد جنب نمى شد ؛ و فرزندان كسى جز پيامبر و پدرم ، على ، در مسجد به دنيا نمى آمد ، و اين ، كرامتى براى ما از سوى خداوند متعال بود و فضيلتى بود كه در ميان همه مردم ، به ما اختصاص داشت.
۴۶۵۲.امام باقر عليه السلام :در مدينه ، غريبان نيازمندى كه اسلام مى آوردند ، بسيار شدند و مسجد براى آنان ، تنگ گشت . خداوند به پيامبرش وحى كرد : «مسجدت را پاك ساز و كسانى را كه شب در مسجد مى خوابند ، از آن ، بيرون كن و فرمان ده تا درِ خانه كسانى كه از خانه هايشان درى به مسجد باز مى شود ، بسته شود ؛ بجز درِ [ خانه ]على و محلّ سكونت فاطمه . و هرگز جُنُبى از آن عبور نكند و غريبى در آن نخوابد».
پيامبر خدا ، فرمان به بستن درهاى آنان ، بجز درِ [ خانه] على عليه السلام داد و محل سكونت فاطمه عليهاالسلام را به حال خود ، وا گذاشت.
آن گاه ، پيامبر خدا دستور داد كه براى مسلمانان ، سايبانى درست كنند، ساخته شد و همان «صُفّه» بود و فرمان داد كه غريبان و بينوايان ، شب و روز در آن به سر برند . پس در آن ، ساكن شدند و گِرد آمدند.