۴۸۶۴.الأمالى ، صدوقـ به نقل از زَرّ بن حُبَيش ـ: على عليه السلام سوار بر اَستر پيامبر صلى الله عليه و آله مى رفت . سلمان كه در بين جمعيت بود ، گفت : آيا برپا نمى خيزيد تا دامانش را بگيريد و از او بپرسيد؟ سوگند به آن كه دانه را شكافت و خلايق را آفريد ، كسى جز او شما را از راز پيامبرتان آگاه نخواهد كرد . به يقين ، او داناى زمين و ربّانىِ ۱ آن است كه زمين به وجودش آرامش مى يابد . اگر او را از دست دهيد ، دانش را از دست خواهيد داد و مردم را بيگانه خواهيد يافت .
۴۸۶۵.اُسد الغابةـ به نقل از ابن عبّاس ـ: هر گاه چيزى از [ دانش] على عليه السلام به دست ما برسد ، از آن به سخن ديگرى روى نمى آوريم .
۴۸۶۶.الأمالى ، مفيدـ به نقل از سعيد بن مُسَيِّب ـ: شنيدم كه مردى از ابن عبّاس ، درباره على بن ابى طالب عليه السلام مى پرسيد . ابن عبّاس به وى گفت : على بن ابى طالب عليه السلام كسى است كه به سوى دو قبله ، نماز گزارد ، و دو بار بيعت كرد ، و هيچ بت و تنديسى را نپرستيد ، و [ به رسم جاهليت] هيچ تير قرعه اى [ براى انجام دادن يا رها كردن كارى ]نزد . بر فطرت [ الهى] زاده شد ، و چشم بر هم زدنى ، به خداوند شرك نورزيد .
مرد گفت : پرسش من از تو اين نبود ؛ بلكه در اين باره مى پرسم كه او شمشيرش را بر شانه اش نهاد و فخرفروشانه به بصره آمد و چهل هزار نفر را در آن جا كُشت و بعد به شام رفت و نيروهاى رزمنده اسلام و حاميان عرب را به جان هم انداخت تا آنان را نابود كرد . سپس به نهروان آمد و همگى آنان را ـ در حالى كه مسلمان بودند ـ تا آخرين نفر كشت !
ابن عباس به وى گفت : آيا به نظر تو من داناترم يا على؟
گفت : اگر از نظر من على داناتر بود، هرگز از تو نمى پرسيدم .
ابن عبّاس ، خشمگين شد و خشمش فزونى گرفت و گفت : مادرت به عزايت بنشيند! على عليه السلام مرا آموزش داده است . دانش او از پيامبر صلى الله عليه و آله بود . خداوند ، پيامبر صلى الله عليه و آله را از فراز عرش خود ، آموزش داده بود . پس دانش پيامبر صلى الله عليه و آله از خدا ، و دانش على عليه السلام از پيامبر صلى الله عليه و آله ، و دانش من از دانش على عليه السلام است ، و دانش همه ياران محمّد صلى الله عليه و آله در كنار دانش على عليه السلام چون قطره اى در برابر هفت درياست .