۴۸۸۰.امام على عليه السلام :هيچ آيه اى از قرآن بر پيامبر خدا نازل نشد ، مگر آن كه مرا به خواندن آن واداشت (آن را به من ياد داد) و بر من ، املا كرد و من به خطّ خود ، آن را نوشتم و تأويل و تفسير ، ناسخ و منسوخ ، محكم و متشابه ، و خاص و عامِّ آن را به من آموخت ، و از خدا خواست كه [ توفيق] فهم و حفظ آن را به من عطا فرمايد . از آن زمان كه وى چنين دعايى در حقّ من كرد ، ديگر آيه اى را از كتاب خدا و دانشى را كه پيامبر صلى الله عليه و آله بر من املا كرد و نوشتم ، فراموش نكردم .
او آنچه را كه خداوند به وى آموخته بود ، به من آموخت و دريغ نكرد ، و هيچ حلال و حرام ، و امر و نهى اى كه بوده و يا خواهد بود ، و اطاعت و معصيتى در كتاب هاى فرو فرستاده بر پيشينيان نمانْد ، مگر آن كه همه آن را به من آموخت و من به خاطر سپردم و حتّى يك حرف از آن را فراموش نكردم .
آن گاه [ پيامبر خدا] دست خويش را بر سينه من نهاد و از خداوند خواست كه قلب مرا از دانش ، فهم ، حكمت و نور ، پُر كند .
گفتم : اى پيامبر خدا! پدر و مادرم فدايت! از زمانى كه برايم دعا كردى ، چيزى را فراموش نكرده ام و چيزهايى را هم كه ننوشته ام از ياد نبرده ام . آيا بيم آن دارى كه پس از اين ، فراموششان كنم؟
فرمود : «نه ، از فراموش كردن و ندانستن ، بر تو بيم ندارم» .
۴۸۸۱.امام على عليه السلام :[ پيامبر خدا] از خدا خواست كه مرا در حفظ و فهم توانا گرداند و از زمانى كه برايم دعا كرد ، هرگز چيزى را فراموش نكردم .