۴۹۱۷.تفسير العيّاشىـ به نقل از اَصبغ بن نُباته ـ: هنگامى كه امير مؤمنان به كوفه آمد ، چهل صبح برايشان نماز گزارد و در همه [ نمازها] ، سوره اعلى را قرائت كرد . منافقان گفتند : سوگند به خدا كه پسر ابو طالب ، نمى تواند قرآن را نيكو بخواند و اگر چيزى از قرائت قرآن نيكو مى دانست ، سوره اى غير از اين برايمان مى خواند!
اين خبر به وى رسيد . فرمود : «واى بر آنان! من ناسخ قرآن را از منسوخ آن ، محكم آن را از متشابه آن ، و وصل آن را از فصل آن ، و حروف آن را از معانى آن ، باز مى شناسم . سوگند به خدا ، هيچ حرفى بر محمّد صلى الله عليه و آله نازل نشده ، مگر آن كه من مى دانم درباره چه كسى و در چه روزى و در چه جايى نازل شده است .
واى بر آنان! آيا اين آيه را نخوانده اند : «قطعا در كتاب هاى گذشته ، اين [ مطلب] هست ؛ كتاب هاى ابراهيم و موسى» . سوگند به خدا [ آن دو كتاب] ، نزد من است . آن دو كتاب را من از پيامبر خدا به ارث برده ام و پيامبر خدا ، آنها را از ابراهيم و موسى عليهماالسلام[ به من ]رسانده است .
واى بر آنان! سوگند به خدا كه خداوند ، درباره من نازل كرد كه : «و گوشى شنوا آن را نگه مى دارد» . ما نزد پيامبر خدا بوديم و به ما از وحى ، خبر مى داد . من فرا مى گرفتم و كسانى ديگر [ نيز] آن را فرا مى گرفتند ؛ ولى وقتى از نزدش خارج مى شديم ، آنها مى گفتند : «چند لحظه پيش ، چه گفت» » .
۴۹۱۸.تاريخ دمشقـ به نقل از ابن شُبْرُمَه ـ: هيچ كس جز على بن ابى طالب عليه السلام ، در بالاى منبر نمى گفت كه از آنچه در درون قرآن است ، از من بپرسيد .
۴۹۱۹.المناقب ، ابن شهر آشوبـ به نقل از شَعْبى ـ: پس از پيامبر خدا ، هيچ كس به كتابِ خدا داناتر از على بن ابى طالب عليه السلام نبود .