249
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج9

4014 . و نيز سروده است :


خوشا به بيعت احمد و وصىّ او
منظورم وليّمان ، امامِ مورد حسد قرار گرفته است .

مقصودم كسى است كه محمّدِ پيامبر را يارى كرد
پيش از همه ، در حالى كه نوجوان و تازه كار بود .

مقصودم كسى است كه غم ها را زُدود
و در جنگ به هنگام رو به رو شدن ، نمى هراسيد .

مقصودم آن موحّد پيشِ از همه موحّدان است
كه نه بتى را پرستيد و نه سنگى را .

10 / 12

ابن رومى ۱

4015 . او از اديبان قرن سوم هجرى است و مى گويد :


اى هند! من عاشق نيستم و فردى چون من
عشق به زنان را ديانت و پرهيزگارى نمى داند .

ولى علاقه به وصى ، خيمه
در سينه و در دل زده است.

او چراغِ نوربخش است و كسى است كه
براى هر كه از عذابْ نجات يافت ، وسيله نجات است .

اگر عشق به او را كنار بگذارم
در روز قيامت ، راه گريزى از گناهانم نخواهم يافت .

به من بگو : آيا راه راست او را رها كنم
از روى نادانى و راه كج را بپيمايم؟

او را چون طلاى ناب مى بينم
و ديگران را درنظر طلاشناسان ، بَدَل .

جايگاه او در هر فضلى آشكار است
والاست چون خورشيد و يا چون ماه كامل .

پيامبر در روز غدير ، سخنى به او گفت
كه براى شنوندگان ، سخن او هرگز مبهم نبود :

«هركس كه من مولاى اويم ، اين ، مولاى اوست
همچون من» ، و اين چنين به افتخار ، روى آورد .

همچنين هنگامى كه بتول به گروهى پاسخ «نه» گفت
وقتى از او خواستگارى كردند و با ازدواج با وى ، او را بزرگ داشت.

روزى كه سپاهش را مى بُرد ، برايش شگفتى هايى اتّفاق افتاد
هنگامى كه از منزلگاه نهروان گذشت .

خورشيد ، پس از غروب كردن ، برايش باز گشت
با نورى كه از فروزش و درخشندگى برق مى زد .

1.ابو الحسن على بن عبّاس بن جريح ، از موالى (وابستگان) عبيد اللّه بن عيسى و مشهور به ابن رومى است . او در سال ۲۲۱ ق ، در بغداد به دنيا آمد . شعرش سرشار از نكته هاى بلاغى است و در زيبايى و درخشندگى ، چون زنجيره اى طلايى است . وى شاعرى فنّى و زبردست و برخوردار از توان چهره پردازى و ظرافت تخيّل و آفرينش ، و در بازى با معانى و ساختارهاى لفظى چيره دست بود و در لغت ، حظّى وافر داشت . قصيده هاى وى بر تبحّرش در زبان و احاطه اش بر لغت و وزن هاى شعر و كاربرد آنها و جايگاه مَثَل ها دلالت دارد و جز وى و مَعَرّى ، در شعر عربى كسى پيدا نمى شود كه شاهدهاى مثالى را به اين دقّت و فراوانى به كار گرفته باشد . وى زندگى اش را در بغداد گذراند و در جمادى اوّل سال ۲۸۳ ق ، درگذشت (ر .ك : الغدير ج ۳ ص ۵۱) .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج9
248

4014 . وله أيضا :


سَقيا لِبَيعَةِ أحمَدٍ ووَصِيِّهِ
أعنِي الإِمامَ وَلِيَّنَا المَحسودا

أعنِي الَّذي نَصَرَ النَّبِيَّ مُحَمَّدا
قَبلَ البَرِيَّةِ ناشِئا ووَليدا

أعنِي الَّذي كَشَفَ الكُروبَ ولَم يَكُن
فِي الحَربِ عِندَ لِقائِها رِعْدِيدا۱

أعنِي المُوَحِّدَ قَبلَ كُلِّ مُوَحِّدٍ
لا عابِدا وَثَنا ولا جُلمودا۲۳

10 / 12

اِبنُ الرّومِيِّ ۴

4015 . من اُدباء القرن الثالث ، يقول :


يا هِندُ لَم أعشَق ومِثلِيَ لا يَرى
عِشقَ النِّساءِ دِيانَةً وتَحَرُّجا

لكِنَّ حُبِّيَ لِلوَصِيِّ مُخَيَّمٌ
فِي الصَّدرِ يَسرَحُ فِي الفُؤادِ تَوَلُّجا

فَهُوَ السِّراجُ المُستَنيرُ ومَن بِهِ
سَبَبُ النَّجاةِ مِنَ العَذابِ لِمَن نَجا

وإذا تَرَكتُ لَهُ المَحَبَّةَ لَم أجِد
يَومَ القِيامَةِ مِن ذُنوبِيَ مَخرَجا

قُل لي : أ أترُكُ مُستَقيمَ طَريقِهِ
جَهلاً وأتَّبِعَ الطَّريقَ الأَعوَجا ؟

وأراهُ كَالتِّبرِ المُصَفّى جَوهَرا
وأرى سِواهُ لِناقِديهِ مُبَهرَجا

ومَحِلُّهُ مِن كُلِّ فَضلٍ بَيِّنٌ
عالٍ مَحَلَّ الشَّمسِ أو بَدرَ الدُّجا

قالَ النَّبِيُّ لَهُ مَقالاً لَم يَكُن
يَومَ الغَديرِ لِسامِعيهِ مُمَجْمِجا۵

مَن كُنتُ مَولاهُ فَذا مَولىً لَهُ
مِثلي وأصبَحَ بِالفَخارِ مُتَوَّجا

وكَذاكَ إذ مَنَعَ البَتولَ جَماعَةً
خَطَبوا وأكرَمَهُ بِها إذ زَوَّجا

ولَهُ عَجائِبُ يَومَ سارَ بِجَيشِهِ
يَبغي لِقَصدِ النَّهرَوانِ المَخرَجا

رُدَّت عَلَيهِ الشَّمسُ بَعدَ غُروبِها
بَيضاءَ تَلمَعُ وَقدَةً وتَأَجُّجا۶

1.رجل رِعْدِيد : جبان يُرعَد عند القتال جبنا (لسان العرب : ج ۳ ص ۱۷۹ «رعد») .

2.الجُلْمود : الصخر (لسان العرب : ج ۳ ص ۱۲۹ «جلمد») .

3.المناقب لابن شهر آشوب : ج ۲ ص ۲۸ ، الغدير : ج ۲ ص ۳۸۲ .

4.أبو الحسن عليّ بن عبّاس بن جريح مولى عبيد اللّه بن عيسى ، الشهير بابن الرومي : ولد ببغداد سنة (۲۲۱ ه ) ، شعره الكثير الطافح برونق البلاغة قد أربى على سبائك التبر حسنا وبهاءً ، فكان فنّانا بارعاً ، اُوتي ملكة التصوير ولطف التخيّل والتوليد وبراعة اللعب بالمعاني والأشكال ، وكان ذا حظّ وافر في اللغة ، وقصائده دالّة على تبحّره في اللغة وإحاطته الواسعة بغريب مفرداتها وأوزان اشتقاقها وتصريفها وموقع أمثالها ، وليس في شعر العربيّة مَن تبدو هذه الشواهد في كلامه بهذه الغزارة والدقّة غير المترجم والمعرّي ، عاش ابن الرومي حياته في بغداد ، وتوفّي في جمادى الاُولى سنة ۲۸۳ ه (راجع الغدير : ج ۳ ص ۵۱) .

5.مَجْمَجَ الرجل في خبره : لم يبيّنه (لسان العرب : ج ۲ ص ۳۶۳ «مجج») .

6.الغدير : ج ۳ ص ۲۹ ، المناقب لابن شهر آشوب : ج ۳ ص ۲۸ و ج ۲ ص ۳۲۲ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج9
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: سلطانی، محمدعلی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 55766
صفحه از 551
پرینت  ارسال به