10 / 73
ابو القاسم حالت ۱
53 . ابوالقاسم حالت سروده است :
آمد آن شاهى كه اندر وصف ذاتش گفته اند :
«لا فتى إلّا على لا سيفَ إلّا ذوالفقار»
روح مطلق ، شير حق ، شاه نجف ، صِهر رسول
عين ايمان ، اصل دين ، كان كَرَم ، كوه وقار
جسم دانش، جان بينش، دست قدرت، پاى شوق
روى طالع ، روح خوش بختى ، روان افتخار
دفتر حكمت ، كتاب فضل ، ديوان كمال
آفتاب عِزّ و شوكت ، آسمانِ اقتدار
ميوه باغ سه روح و پنج حِس و شش جهت
يكّه سردار دو عالم ، سرور هفت و چهار
كاخ دين را پايگاه و باغ حق را باغبان
مُلك جان را پادشاه و شهر دل را شهريار
درس رحمت را كتاب و روى زحمت را نقاب
جام دانش را شراب و شمع بينش را شرار
نااميدان را اميد و ناتوانان را توان
ناشكيبان را شكيب و بى قراران را قرار
در خلافت ، عدل او كاخ امان را بام و در
در فتّوت ، جود او شاخ كَرَم را برگ و بار
پند او پندى كه شد دست خطا را دستبند
لفظ او دُرّى كه شد گوش سخن را گوشوار
آن كه باشد نزد جودش صد چو حاتم ، شرمگين
وان كه باشد پيش علمش صد چو لقمان ، شرمسار
عقل ، عاجز شد ز وصف دانش و تقواى او
كان فزون بود از حساب و اين برون بود از شمار
گفت پيغمبر كه : بعد از من ، على رهبر بُوَد
در ره دين خدا و سنّت پروردگار
هر كه ما را دوست باشد ، گو على را باش دوست
هر كه ما را يار باشد ، گو على را باش يار
«حالت»! ار خواهى كه در محشر نباشى رو سياه
روشن از مِهر على شو ، در نهان و آشكار .۲
1.ابو القاسم حالت ، فرزند كربلايى محمّد تقى ، در سال ۱۲۹۲ش ، در تهران به دنيا آمد و تحصيلات خود را در تهران گذراند. وى در سال ۱۳۱۷ش ، كار روزنامه نگارى را با روزنامه توفيق ، آغاز كرد و آن گاه با روزنامه هاى ديگر ، از قبيل اميد ايران ، تهران مصوّر ، قيام ايران و خبردار همكارى كرد و از سال ۱۳۲۳ ش ، براى هفته نامه آيين اسلام ، هفته اى پنج رباعى ـ كه ترجمه منظوم كلمات قصار على عليه السلام بود ـ مى سرود . حالت بيش از ۲۸ اثر ترجمه (از انگليسى و عربى) ، تأليف و شعر از خود به جاى گذاشت . وى در سال ۱۳۷۱ ش ، درگذشت .
2.ديوان حالت (تهران : كتاب خانه ابن سينا ، ۱۳۴۱ ش) : ص ۱۹۹ .