471
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج9

۴۱۱۸.شرح نهج البلاغة : امّا بردبارى و گذشت ؛ او بردبارترينِ مردم در مقابل خطا ، و پرگذشت‏ترين آنان در مقابل بدكردارى‏ها بود و درستى گفتار ما در جريان جنگ جمل ، روشن شد . بر مروان بن حكم ـ كه دشمن‏ترينِ مردم و كينه توزترينِ آنان با او بود ـ ، دست يافت و از او درگذشت .
عبد اللّه‏ بن زبير ، در بين مردم ، آشكارا به او دشنام مى‏داد و در جنگ بصره ، سخنرانى كرد و گفت : على بن ابى طالب ، آن شخص رذل و پست ، به سويتان مى‏آيد ؛ و على عليه ‏السلام مى‏فرمود : «زبير ، همواره يكى از ما اهل بيت بود تا آن كه عبد اللّه‏ ، بزرگ شد» . على عليه ‏السلام در جنگ جمل ، بر او دست يافت و او را اسير كرد ؛ امّا از وى درگذشت و فرمود : «برو ، ديگر تو را نبينم!» و جز اين ، چيزى نگفت .
و پس از جنگ جمل ، در مكّه به سعيد بن عاص ـ كه دشمن او بود ـ دست يافت . از او روى برگردانْد و چيزى به او نگفت .
و شما مى‏دانيد كه عايشه در كار او چه كرد ، امّا وقتى بر عايشه پيروز شد ، او را بزرگ داشت و او را به همراه بيست زن از زنان [ طايفه ] عبد القيس ـ در حالى كه [ همچون مردانْ ] عمامه بر سرشان نهاده بود و شمشير بر گردنشان حمايل كرده بود ـ به مدينه گسيل داشت .
عايشه در بين راه ، از على عليه ‏السلام به گونه‏اى كه شايسته نبود ، ياد كرد و اظهار انزجار كرد و گفت: با مردان و سربازانش كه بر من گماشت، حرمت مرا از بين برد. هنگامى كه به‏مدينه
رسيدند ، زنان ، عمامه‏هاى خود را افكندند و به وى گفتند : ما همه زن هستيم .
بصريان با او جنگيدند و به‏روى او و فرزندانش شمشير كشيدند ، به او ناسزا گفتند و او را لعن كردند ؛ امّا هنگامى كه بر آنان پيروز شد،شمشير از آنان برگرفت‏و جارچى‏اش در بين سپاه ، فرياد برآورد كه : «آگاه باشيد! هيچ فرارى‏اى را تعقيب نكنيد ، بر زخم‏خورده شمشير نكشيد ، اسير را نكشيد و هر كس شمشيرش را بر زمين نهد ، در امان است و هر كس به سپاه امامْ پناه آورد ، در امان است» ؛ و دارايى‏شان را نگرفت ، زن و فرزندانشان را اسير نكرد و از اموالشان چيزى به غنيمت برنداشت و اگر مى‏خواست ، همه اين كارها را انجام دهد ، انجام مى‏داد؛ ولى جز گذشت و بخشش ، انجام نداد و از سنّت پيامبر خدا در روز فتح مكّه ، پيروى كرد؛ چون پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله هم در حالى كه كينه‏ها سرد نشده و بدى‏ها فراموش نشده بود ، گذشت كرد .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج9
470

۴۱۱۸.شرح نهج البلاغة : أمَّا الحِلمُ وَالصَّفحُ ، فَكانَ أحلَمَ النّاسِ عَن ذَنبٍ ، وأصفَحَهُم عَن مُسيءٍ . وقَد ظَهَرَ صِحَّةُ ما قُلناهُ يَومَ الجَمَلِ ؛ حَيثُ ظَفِرَ بِمَروانَ بنِ الحَكَمِ ـ وكانَ أعدَى النّاسِ لَهُ ، وأشَدَّهُم بُغضا ـ فَصَفَحَ عَنهُ .
وكانَ عَبدُ اللّه‏ِ بنُ الزُّبَيرِ يَشتُمُهُ عَلى رُؤوسِ الأَشهادِ ، وخَطَبَ يَومَ البَصرَةِ فَقالَ : قَد أتاكُمُ الوَغدُ اللَّئيمُ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ . وكانَ عَلِيٌّ عليه ‏السلام يَقولُ : ما زالَ الزُّبَيرُ رَجُلاً مِنّا أهلَ البَيتِ حَتّى شَبَّ عَبدُ اللّه‏ِ ، فَظَفِرَ بِهِ يَومَ الجَمَلِ ، فَأَخَذَهُ أسيرا ، فَصَفَحَ عَنهُ ، وقالَ : اِذهَب ، فَلا أرَيَنَّكَ . لَم يَزِدهُ عَلى ذلِكَ .
وظَفِرَ بِسَعيدِ بنِ العاصِ ـ بَعدَ وَقعَةِ الجَمَلِ ـ بِمَكَّةَ ـ وكانَ لَهُ عَدُوّا ـ فَأَعرَضَ عَنهُ ، ولَم يَقُل لَهُ شَيئا .
وقَد عَلِمتُم ما كانَ مِن عائِشَةَ في أمرِهِ ، فَلَمّا ظَفِرَ بِها أكرَمَها ، وبَعَثَ مَعَها إلَى المَدينَةِ عِشرينَ امرَأَةً مِن نِساءِ عَبدِ القَيسِ ، عَمَّمَهُنَّ بِالعَمائِمِ ، وقَلَّدَهُنَّ بِالسُّيوفِ ، فَلَمّا كانَت بِبَعضِ الطَّريقِ ذَكَرَته بِما لا يَجوزُ أن يَذكُرَ بِهِ ، وتَأَفَّفَت ، وقالَت : هَتَكَ
سَتري بِرِجالِهِ وجُندِهِ الَّذينَ وَكَلَهُم بي . فَلَمّا وَصَلَتِ المَدينَةَ ألقَى النِّساءُ عَمائِمَهُنَّ ، وقُلنَ لَها : إنَّما نَحنُ نِسوَةٌ .
وحارَبَهُ أهلُ البَصرَةِ ، وضَرَبوا وَجهَهُ ووُجوهَ أولادِهِ بِالسُّيوفِ ، وشَتَموهُ ، ولَعَنوهُ ، فَلَمّا ظَفِرَ بِهِم رَفَعَ السَّيفَ عَنهُم ، ونادى مُناديهِ في أقطارِ العَسكَرِ : ألا لا يُتبَع مُوَلٍّ ، ولا يُجهَز عَلى جَريحٍ ، ولا يُقتَل مُستَأسِرٌ ، ومَن ألقى سِلاحَهُ فَهُوَ آمِنٌ ، ومَن تَحَيَّزَ إلى عَسكَرِ الإِمامِ فَهُوَ آمِنٌ . ولَم يَأخُذ أثقالَهُم ، ولا سَبى ذَرارِيَّهُم ، ولا غنِمَ شَيئا مِن أموالِهِم ، ولَو شاءَ أن يَفعَلَ كُلَّ ذلِكَ لَفَعَلَ ، ولكِنَّهُ أبى إلَا الصَّفحَ وَالعَفوَ ، وتَقَيَّلَ سُنَّةَ رَسولِ اللّه‏ِ صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله يَومَ فَتَحَ مَكَّةَ ؛ فَإِنَّهُ عَفا وَالأَحقادُ لَم تَبرُد ، وَالإِساءَةُ لَم تُنسَ . ۱

1.شرح نهج البلاغة : ج ۱ ص ۲۲ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج9
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: سلطانی، محمدعلی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 47073
صفحه از 551
پرینت  ارسال به