55
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج9

۳۹۱۴.الإمامة والسياسة :گفته اند كه عبد اللّه بن ابى مِحجَن ثقفى ، نزد معاويه آمد و گفت : اى امير مؤمنان! من از نزد فرزند ابو طالب ، آدمى گُنگ ، ترسو و بخيل ، نزد تو مى آيم.
معاويه گفت : تو را به خدا ، مى فهمى چه مى گويى؟! امّا گفتى گنگ است؛ سوگند به خدا ، اگر زبان هاى همه مردم، گرد آيند و يك زبان شوند ، زبان على ، همه را بسنده است؛ و امّا درباره سخنت كه او ترسو است، مادرت به عزايت نشيند! آيا تاكنون كسى را ديده اى كه به نبرد با او آمده باشد ، جز آن كه على او را كشته؟! و امّا سخنت كه او بخيل است ، سوگند به خدا كه اگر او دو خانه داشته باشد كه يكى انباشته از طلا و ديگرى انباشته از كاه باشد ، طلا را زودتر از كاه ، تمام خواهد كرد.
ثقفى گفت : بنا بر اين ، چرا با او مى جنگى؟
گفت : به خاطر خونِ عثمان و به خاطر اين انگشتر كه هر كس به دست كند ، سرشتش نيكو گردد، به نانخوارانش غذا دهد و براى كسانش ذخيره كند.
ثـقفى خنديد و به عـلى عليه السلام پـيوست و گفت : اى امير مؤمنان! بيعتم را بپذير ، پس از جُرمم (پيمان شكنى ام). نه به دنيا رسيدم و نه به آخرت.
على عليه السلام خنديد و فرمود : «تو همچنان بيعتت باقى است و خداوند ، بندگان خود را به يكى از دو كار ، ۱ محاسبه مى كند [ و حال كه به راه درستْ بازگشتى ، همين را حساب مى كند]».

۳۹۱۵.فضائل الصحابة ، ابن حنبلـ به نقل از قيس بن ابى حازم ـ: مردى نزد معاويه آمد و از وى مسئله اى پرسيد. گفت : مسئله ات را از على بن ابى طالب بپرس. او داناتر است.
گفت : اى امير مؤمنان! پاسخ تو در اين باره ، براى من، از پاسخ على بن ابى طالب ، دوست داشتنى تر است.
معاويه گفت : بد گفتى و ناپسند آورده اى! مردى را ناخوش داشتى كه پيامبر خدا ، دانش را به او مى خورانْد و پيامبر خدا به او فرمود : «تو نسبت به من ، چون هارون نسبت به موسى عليه السلام هستى ، جز آن كه پيامبرى پس از من نيست» و هرگاه عمر با دشوارى مواجه مى شد ، از او مى پرسيد و من عمر را ديدم كه چيزى بر او دشوار شد. گفت : خدا پاهايت را راست نگرداند ، برخيز. على ، آن جاست.

1.احتمالاً به جاى «أحد الأمرين» كه در متن عربى آمده ، بايد «آخر الأمرين» باشد ، يعنى آخرين از دو كار و دو حالت ، مورد محاسبه قرار مى گيرد .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج9
54

۳۹۱۴.الإمامة والسياسة :ذَكَروا أنَّ عَبدَ اللّهِ بنَ أبي مِحجَنٍ الثَّقَفِيَّ قَدِمَ عَلى مُعاوِيَةَ ، فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، إنّي أتَيتُكَ مِن عِندِ العَيِيِّ ۱ الجَبانِ البَخيلِ ابنِ أبي طالِبٍ .
فَقالَ مُعاوِيَةُ : للّهِ أنتَ ! أ تَدري ما قُلتَ ؟ أمّا قَولُكَ : العَيِيُ ۲ ، فَوَاللّهِ لَو أنَّ ألسُنَ النّاسِ جُمِعَت فَجُعِلَت لِسانا واحِدا لَكَفاها لِسانُ عَلِيٍّ ، وأمّا قَولُكَ : إنَّهُ جَبانٌ ، فَثَكِلَتكَ اُمُّكَ ، هَل رَأَيتَ أحَدا قَطُّ بارَزَهُ إلّا قَتَلَهُ ؟ وأمّا قَولُكَ : إنَّهُ بَخيلٌ ، فَوَاللّهِ لَو كانَ لَهُ بَيتانِ أحَدُهُما مِن تِبرٍ وَالآخَرُ مِن تِبنٍ ، لَأَنفَدَ تِبرَهُ قَبلَ تِبنِهِ .
فَقالَ الثَّقَفِيُّ : فَعَلامَ تُقاتِلُهُ إذا ؟
قالَ : عَلى دَمِ عُثمانَ ، وعَلى هذَا الخاتَمِ ، الَّذي مَن جَعَلَهُ في يَدِهِ جادَت طينَتُهُ ، وأطعَمَ عِيالَهُ ، وَادَّخَرَ لِأَهلِهِ .
فَضَحِكَ الثَّقَفِيُّ ثُمَّ لَحِقَ بِعَلِيٍّ ، فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، هَب لي يَدَيَّ بِجُرمي ، لا دُنيا أصَبتُ ولا آخِرَةً ! فَضَحِكَ عَلِيٌّ ، ثُمَّ قالَ : أنتَ مِنها عَلى رَأسِ أمرِكَ ، وإنَّما يَأخُذُ اللّهُ العِبادَ بِأَحَدِ الأَمرَينِ . ۳

۳۹۱۵.فضائل الصحابة لابن حنبل عن قيس بن أبي حازم :جاءَ رَجُلٌ إلى مُعاوِيَةَ فَسَأَلَهُ عَن مَسأَلَةٍ ، فَقالَ : سَل عَنها عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ فَهُوَ أعلَمُ ، فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، جَوابُكَ فيها أحَبُّ إلَيَّ مِن جَوابِ عَلِيٍّ ، فَقالَ : بِئسَ ما قُلتَ ولَؤُمَ ما جِئتَ بِهِ! لَقَد كَرِهتَ رَجُلاً كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَغُرُّهُ العِلمَ غَرّا ، ولَقَد قالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :
«أنتَ مِنّي بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسى غَيرَ أنَّهُ لا نَبِيَّ بَعدي» .
وكانَ عُمَرُ إذا أشكَلَ عَليهِ شَيءٌ يَأخُذُ مِنهُ ، ولَقَد شَهِدتُ عُمَرَ وقَد أشكَلَ عَلَيهِ شَيءٌ ، فَقالَ : هاهُنا عَلِيٌّ قُم لا أقامَ اللّهُ رِجلَيكَ . ۴

1.. في المصدر : «الغبي» ، والصحيح ما أثبتناه كما في شرح الأخبار .

2.الإمامة والسياسة : ج ۱ ص ۱۳۴ ؛ شرح الأخبار : ج ۲ ص ۹۸ نحوه وراجع شرح نهج البلاغة : ج ۱ ص ۲۴ وكشف الغمّة : ج ۲ ص ۴۷ .

3.فضائل الصحابة لابن حنبل : ج ۲ ص ۶۷۵ ح ۱۱۵۳ ، تاريخ دمشق: ج۴۲ ص۱۷۰ ح۸۵۹۰ و۸۵۹۱، المناقب لابن المغازلي: ص ۳۴ ح ۵۲ ، الرياض النضرة : ج ۳ ص ۱۶۲ عن أبي حازم .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج9
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: سلطانی، محمدعلی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 56678
صفحه از 551
پرینت  ارسال به