57
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج9

۳۹۱۶.المناقب ، ابن شهرآشوبـ به نقل از ابن ابجر عجلى ـ: نزد معاويه بودم كه دو نفر درباره لباسى نزدش به داورى آمدند. يكى گفت : اين ، لباس من است . و بيّنه اى بر آن اقامه كرد ، و دومى گفت : اين ، لباس من است كه در بازار از كسى كه او را نمى شناختم ، خريده ام.
معاويه گفت : اى كاش در اين داورى ، على بن ابى طالب بود.
ابن ابجر گفت كه به او گفتم : من داورىِ على را در مثل اين مورد، ديده ام و او به نفع كسى داورى كرد كه بيّنه داشت و به ديگرى گفت : فروشنده را پيدا كن.
معاويه بين آن دو مرد ، چنين حكم كرد.

۳۹۱۷.المحاسن والمساوئ :هنگامى كه جنگ صفّين پيش آمد ، امير مؤمنان ـ كه خشنودى خدا بر او باد ـ ، به معاوية بن ابى سفيان نوشت : «چرا مردم را در جنگ بين ما به كشتن مى دهى؟ خود به ميدان من بيا. اگر مرا كُشتى ، از دست من آسوده خواهى شد ، و اگر من تو را كشتم ، از دست تو آسوده خواهم شد».
عمرو عاص به معاويه گفت : اين مرد ، درباره تو انصاف به خرج داده است. به ميدانش برو.
معاويه گفت : اى عمرو ، هرگز! مى خواهى كه من به ميدان او بروم و كشته شوم و تو پس از من بر خلافت، چنگ زنى؟ قريش مى داند كه پسر ابو طالب ، سرور و شير آن قبيله است.

۳۹۱۸.تاريخ دمشقـ به نقل از جابر ـ: نزد معاويه بوديم كه از على ياد شد ، معاويه از او و پدر و مادرش به نيكى ياد كرد. آن گاه گفت : چه طور درباره آنان ، چنين نگويم در حالى كه آنان ، بهترين بندگان خدا بودند و پسران او نزد اويند كه بهترين و فرزندِ بهترين اند .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج9
56

۳۹۱۶.المناقب لابن شهر آشوب عن ابن أبجر العجلي :كُنتُ عِندَ مُعاوِيَةَ فَاختَصَمَ إلَيهِ رَجُلانِ في ثَوبٍ ، فَقالَ أحَدُهُما : ثَوبي ، وأقامَ البَيِّنَةَ ، وقالَ الآخَرُ : ثَوبِي اشتَرَيتُهُ مِن السّوقِ مِن رَجُلٍ لا أعرِفُهُ . فَقالَ مُعاوِيَةُ : لَو كانَ لَها عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ ! فَقالَ ابنُ أبجَرَ : فَقُلتُ لَهُ : قَد شَهِدتُ عَلِيّا عليه السلام قَضى في مِثلِ هذا ، وذلِكَ أنَّهُ قَضى بِالثَّوبِ لِلَّذي أقامَ البَيِّنَةَ ، وقالَ لِلآخَرِ : اُطلُبِ البائِعَ . فَقَضى مُعاوِيَةُ بِذلِكَ بَينَ الرَّجُلَينِ . ۱

۳۹۱۷.المحاسن والمساوئ :لَمّا كانَ حَربُ صِفّينَ كَتَبَ أميرُ المُؤمِنينَ رِضوانُ اللّهِ عَلَيهِ إلى مُعاوِيَةَ بنِ أبي سُفيانَ : ما لَكَ يُقتَلُ النّاسُ بَينَنا ؟ ابرُز لي ؛ فَإِن قَتَلتَنِي استَرَحتَ مِنّي ، وإن قَتَلتُكَ استَرَحتُ مِنكَ ، فَقالَ لَهُ عَمرُو بنُ العاصِ : أنصَفَكَ الرَّجُلُ فَابرُز إلَيهِ . قالَ : كَلّا يا عَمرُو ! أرَدتَ أن أبرُزَ لَهُ فَيَقتُلَني وتَثِبَ عَلَى الخِلافَةِ بَعدي ! قَد عَلِمَت قُرَيشٌ أنَّ ابنَ أبي طالِبٍ سَيِّدُها وأسَدُها . ۲

۳۹۱۸.تاريخ دمشق عن جابر :كُنّا عِندَ مُعاوِيَةَ فَذُكِرَ عَلِيٌّ ، فَأَحسَنَ ذِكرَهُ وذِكرَ أبيهِ واُمِّهِ ، ثُمَّ قالَ : وكَيفَ لا أقولُ هذا لَهُم ؟ هُم خِيارُ خَلقِ اللّهِ ، وعِندَهُ بَنيهِ أخيارٌ أبناءُ أخيارٍ . ۳

1.المناقب لابن شهر آشوب : ج ۲ ص ۳۷۷ ، شرح الأخبار : ج ۲ ص ۳۱۵ ح ۶۴۵ ؛ تاريخ دمشق : ج ۱۲ ص ۲۰۶ عن حجّار بن أبجر وفيه «فقال الآخر : أنت ضيّعت مالك» بدل «وقال للآخر ...» وراجع مقتل أمير المؤمنين : ص ۱۰۷ ح ۹۵ .

2.المحاسن والمساوئ : ص ۵۲ .

3.تاريخ دمشق : ج ۴۲ ص ۴۱۵ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج9
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: سلطانی، محمدعلی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 56483
صفحه از 551
پرینت  ارسال به