۳۹۲۲.مقتل أمير المؤمنينـ به نقل از مغيره ـ: وقتى خبر مرگ على بن ابى طالب به معاويه رسيد ، وى با زنش ، دختر قرظه ، در يك روز تابستانى در خواب نيم روزى بود. گفت : «ما همه از خداييم و به سوى او باز مى گرديم» . مردم، چه دانش و خير و فضل و فقهى را از دست دادند!
زنش گفت : ديروز با او مى جنگيدى و امروز برايش آيه رجعت مى خوانى؟!
معاويه گفت : واى بر تو! تو نمى دانى مردم چه مقدار از دانش ، فضل و سابقه را ـ كه او داشت ـ ، از دست دادند.
۳۹۲۳.تاريخ دمشقـ به نقل از مغيره ـ: هنگامى كه خبر مرگ على بن ابى طالب عليه السلام به معاويه رسيد ، با زنش فاخته دختر قرظه خوابيده بود. نشست و شروع به گريه كرد و آيه رجعت خوانْد.
فاخته به وى گفت : تو ديروز با او مى جنگيدى و امروز بر او مى گريى؟!
معاويه گفت : من بر دانش و خردمندى اى كه او داشت و مردم از دست دادند ، مى گريم.
8 / 2
عمرو بن عاص
۳۹۲۴.الإمامة والسياسة :آورده اند كه مردى از اهالى همِدان به نام «بُرد» ، نزد معاويه آمد و شنيد كه عمرو به بدگويى على عليه السلام پرداخته است. به وى گفت : اى عمرو! بزرگان ما از پيامبر خدا شنيده اند كه مى فرمود : «هر كس كه من مولاى اويم ، على مولاى اوست». آيا اين درست است يا نادرست؟
عمرو گفت : درست است و به شما بگويم كه بين ياران پيامبر خدا ، هيچ كس مناقبى (فضايلى) چون على ندارد.