73
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج9

۳۹۳۳.الأمالى ، طوسىـ به نقل از محمّد بن اسحاق حَضْرَمى ـ: عمرو بن عاص از معاويه اذن ورود خواست. وقتى وارد شد ، معاويه ، شروع به خنديدن كرد. عمرو گفت : اى امير مؤمنان! چرا مى خندى؟ خداوند ، تو را همواره شادمان بدارد!
گفت : ياد على بن ابى طالب افتادم كه با شمشيرش بر سرِ تو آمد و از او ترسيدى و فرار كردى.
عمرو گفت : اى معاويه! آيا مرا سرزنش مى كنى؟ شگفت تر از اين، روزى است كه تو را براى هماوردى خواست و رنگ تو پريد ، دلت به تاپ تاپ افتاد و سوراخ بينى ات گشاد شد. سوگند به خدا ، اگر هماوردى مى كردى ، گردنت به درد مى آمد ، كسانت يتيم مى شدند و حكومتت بر باد مى رفت.
و عمرو ، شروع به خواندن اين شعر كرد :


معاويه ! جنگجوى شجاع را به اين خاطر ، سرزنش مكن
كه با جنگجويى كه جنگجويان بر او برترى نمى يابند، روبه رو شده است.

معاويه! اگر ابو الحسن را رو در رو در جنگ ببينى
وسوسه ها ، زيركى ات را سست خواهند كرد.

و يقين مى كنى كه مرگ ، حقّ است
و اگر نگريزى ، چنگ در جانت مى افكند.

تو را مى خوانَد و در چند قدمى او گوش ، كَر مى شود
و درخشش شمشير ، نَفَستْ را به تنگنا مى اندازد.

آيا مرا سرزنش مى كنى ، به هنگامى كه نوك نيزه اش به من رسيد /
و مِنقار جنگ، مرا در خود گرفت؟

كدامين مرد با او رو به رو شد كه تكّه هاى بدن خويش را نديد
در ميدان جنگ ، در حالى كه گرد و غبار گور بر او مى وزيد؟

خدا ، او را جز شير بيشه نخواسته است
شير نرى كه شكارها به او هديه شده است.

اگر در ترديدى، گَرد و غبار به راه بينداز [و به وى حمله كن]
و گرنه ، اين حرف ها بيهوده است.

معاويه گفت : آرام باش ، اى ابو عبد اللّه ! اين حرف ها را رها كن.
عمرو گفت : تو اين را پيش كشيدى.


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج9
72

۳۹۳۳.الأمالي للطوسي عن محمّد بن إسحاق الحضرمي :اِستَأذَنَ عَمرُو بنُ العاصِ عَلى مُعاوِيَةَ بنِ أبي سُفيانَ ، فَلَمّا دَخَلَ عَلَيهِ استَضحَكَ مُعاوِيَةُ ، فَقالَ لَهُ عَمرٌو : ما أضحَكَكَ يا أميرَ المُؤمِنينَ! أدامَ اللّهُ سُرورَكَ ؟ قالَ : ذَكَرتُ ابنَ أبي طالِبٍ وقَد غَشِيَكَ بِسَيفِهِ فَاتَّقَيتَهُ ووَلَّيتَ . فَقالَ : أ تَشمَتُ بي يا مُعاوِيَةُ ؟ ! وأعجَبُ مِن هذا يَومٌ دَعاكَ إلَى البِرازِ فَالتَمَعَ لَونُكَ ، وأطَّت أضلاعُكَ ، وَانتَفَخَ مَنخِرُكَ ، وَاللّهِ لَو بارَزتَهُ لَأَوجَعَ قَذالَكَ ۱ ، وأيتَمَ عِيالَكَ ، وبَزَّكَ سُلطانَكَ .
وأنشَأَ عَمرٌو يَقولُ :


مُعاوِيَ لا تَشمَت بِفارِسٍ بُهمَةِ
لَقِيَ فارِسا لا تَعتَليهِ الفَوارِسُ

مُعاوِيَ لَو أبصَرتَ فِي الحَربِ مُقبِلاً
أبا حَسَنٍ يَهوي دَهَتكَ الوَساوِسُ

وأيقَنتَ أنَّ المَوتَ حَقٌّ وأنَّهُ
لِنَفسِكَ إن لَم تُمعِنِ الرَّكضَ خالِسُ

دَعاكَ فَصُمَّت دونَهُ الاُذنُ أذرُعا
ونَفسُكَ قَد ضاقَت عَلَيهَا الأَمالِسُ

أتَشمَتُ بي إذ نالَني حَدُّ رُمحِهِ
وعَضَّضَني نابٌ مِنَ الحَربِ ناهِسُ

فَأَيُّ امرِىً لاقاهُ لَم يُلقِ شِلوَهُ
بِمُعتَرَكٍ تُسفى عَلَيهِ الرَّوامِسُ

أبَى اللّهُ إلّا أنَّهُ لَيثُ غَابَةِ
أبو أشبُلٍ تُهدى إلَيهِ الفَرائِسُ

فَإِن كُنتَ في شَكٍّ فَأَرهِج۲عَجاجَةً
وإلّا فَتِلكَ التُّرَهّاتُ۳البَسابِسُ

فَقالَ مُعاوِيَةُ : مَهلاً يا أبا عَبدِ اللّهِ ، ولا كُلَّ هذا . قالَ : أنتَ استَدعَيتَهُ . ۴

1.القَذال : جماع مؤخّر الرأس من الإنسان والفرس (لسان العرب : ج ۱۱ ص ۵۵۳ «قذل») .

2.الرَّهْج : الغبار (لسان العرب : ج ۲ ص ۲۸۴ «رهج») .

3.التُّرُّهات : الأباطيل (لسان العرب : ج ۱۳ ص ۴۸۰ «تره») .

4.الأمالي للطوسي : ص ۱۳۴ ح ۲۱۷ ، بشارة المصطفى : ص ۲۷۰ وراجع وقعة صفّين : ص ۴۷۳ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج9
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: سلطانی، محمدعلی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 56672
صفحه از 551
پرینت  ارسال به