۳۵۲۶.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى على! روز قيامت، دست تو در دست من است. هر جا كه وارد شوم، با من وارد خواهى شد.
۳۵۲۷.پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهـ به على عليه السلام ـ: روز قيامت، شترى از شترهاى بهشتى به تو داده خواهد شد و بر آن سوار مى شوى. زانوى تو چسبيده به زانوى من و ران پاى تو چسبيده به ران پاى من خواهد بود تا به بهشت، داخل شوى.
۳۵۲۸.پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهـ در تـوصيف عـلـى عليه السلام ـ: اى اُمّ سلمه! او در روز قيامت، بر شترى از شتران بهشتى به نام «محبوبه» برانگيخته مى شود. زانوى او چسبيده به زانوى من و ران پاى او چسبيده به ران پاى من خواهد بود.
۳۵۲۹.تاريخ دمشقـ به نقل از جابر ـ: پيامبر خدا فرمود : «من و اين (يعنى على عليه السلام ) در روز قيامت، اين گونه (و دو انگشت سبّابه خود را كنار هم گذاشت)، خواهيم آمد» .
۳۵۳۰.امام على عليه السلام :من در رخت خوابْ خوابيده بودم كه پيامبر خدا وارد شد. حسن يا حسين آب خواستند. پيامبر صلى الله عليه و آله برخاست و به طرف گوسفند كم شيرى كه داشتيم، رفت و آن را دوشيد و پر شير شد. حسن [ براى نوشيدن] ، پيش آمد و پيامبر صلى الله عليه و آله او را بازداشت.
فاطمه گفت : اى پيامبر خدا ! گويى ديگرى [يعنى حسين] نزد تو محبوب تر است؟
فرمود : «نه؛ ولى او زودتر آب خواست» .
آن گاه فرمود : «من و تو و اين دو و اين كه خوابيده، در روز قيامت، در يك جا هستيم».