۳۵۸۴.پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهـ به على عليه السلام ـ: اگر ترسِ آن نبود كه غلو كنندگان امّت من درباره تو آنچه را كه ترسايان درباره عيسى بن مريم عليهماالسلام گفتند، بگويند، درباره تو سخنى مى گفتم كه بين جماعت مردم نمى رفتى، جز آن كه خاك زير پايت را بر مى گرفتند و از آن شفا مى جستند.
۳۵۸۵.الأمالى ، صدوقـ به نقل از جابر بن عبد اللّه انصارى ـ: وقتى كه در پى فتح خيبر ، على عليه السلام نزد پيامبر خدا آمد، پيامبر خدا به او فرمود : «اگر نبود كه [ بيم دارم] گروهى از امّت من درباره تو چيزى را بگويند كه ترسايان درباره مسيح عيسى بن مريم عليهماالسلامگفتند، امروز، سخنى درباره تو مى گفتم كه بر جمعى نگذرى، جز آن كه خاك زير پايت را و باقى مانده آب وضويت را برگيرند و بدان شفا جويند؛ ولى همين تو را بس كه تو از منى و من از توام. از من ارث مى برى و من از تو ارث مى برم، و تو نسبت به من، چون هارون نسبت به موسى عليه السلام هستى، جز آن كه پيامبرى پس از من نيست.
تو ذمّه (عهده) مرا آزاد مى كنى و برپايه سنّت من مبارزه مى كنى، و تو فردا در كنار حوض، جانشين منى، و تو اوّلين كسى هستى كه در كنار حوض بر من وارد مى شود. تو اوّلين كسى هستى كه همراه من پوشانده مى شود. تو اوّلين درآينده به بهشت از بين امّتى و پيروان تو بر منبرهايى از نور با چهره هايى نورانى پيرامون من اند و آنان را شفاعت مى كنم. آنان، فردا در بهشت، همسايگان من اند.
جنگ تو جنگِ من، و صلحِ تو صلحِ من است. نهان تو نهانِ من، و آشكار تو آشكارِ من است، و راز دل تو راز من است. فرزندان تو فرزندانِ من اند. تو پردازنده تعهّدات منى. حق با توست و حق بر زبان و دل و بين ديدگان توست. ايمان با گوشت و خون تو درهم آميخته، چنان كه با گوشت و خون من عجين گشته است. دشمن تو هرگز در حوض [ كوثر] بر من وارد نخواهد شد و دوستدار تو از آن جا غايب نمى شود تا همراه تو به حوض [ كوثر] درآيد».
[ جابر گفت :] على عليه السلام به سجده افتاد و آن گاه گفت : سپاسْ خدايى را كه به اسلام، بر من منّت نهاد و قرآن را يادم داد و از روى احسان و فضل بر من، پيش بهترين مردم، خاتم پيامبران و سرور فرستادگان، محبوبم ساخت.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «اگر تو نبودى، پس از من ، مؤمنان، شناخته نمى شدند».